اشعار استاد یالقیز 5


من ده بير بولبولودوم چوخ وارايدي گول هوسيم
گولون عشقينده چاتاردي منيم افلاكه سسيم
بس كي فرياد ائله ييب عشقيمي اظهار ائله ديم
ليك گوللرده وفا گؤرمه ديم، اؤلدو هوسيم
چيغيريب سالديم هاراي، داديما بلكه يئته لر
نه سسه سس وئرن اولدو، نه ده فرياد رسيم
ائله ديم بسكي فغان، خسته دوشركن يورغون
ايندي ده واردي هله، تنگه دوشوبدور نفسيم
او بوداقلارداكي آزاد، اوخويارديم گول اوچون
نه بيلئيديم اولاجاقدير منيم آخر قفسيم
بولبوله ناله دي قسمت، گوله گولمك، نه دئييم
بو نصيبه، بو پايا قسمته كيم اولدو قسيم
دولانارديم باشينا اؤز گولومون، تيتررديم
اسمه سين، راضي اولارديم يئل اسنده من اسيم
ييغيشيب سينه مه غملر قالانيب بير داغ اولوب
عؤمرومون آخيري بو غم شله سي بسدي، بسيم
دولدو پرونده عشقيم غم ايله باغلاندي
چوخ شكايت ائله ديم اولمادي بير دادرسيم
ايندي من سانكي قوشام كنج قفسده، سيخيليب
نه قاناد واردي اوچام، وار نه يووام كي تلسيم
مني ده بو قفسه سالديرانيم اولدو هوس
اودو فرياد ائدريم آي سنه لعنت هوسيم
يالقيزام، يوخدو اوره كدن گر اؤلم آغلايانيم
عالم عشقده تك جان وئره رم يوخدو كسيم


اشعار استاد یالقیز 4


حوسن باغيندا، گؤزوم سن كيمي تا بير گوله دوشدو
گؤز ساتاشجاق سنه بيلديم كي ايشيم موشگوله دوشدو
گول كيمي سنده باخيب گولمه ده بيلديم كي سنين ده
باخيشين من دلي – ديوانه كيمي بولبوله دوشدو
او زامان كي مني مجنون ائله ييب چؤللره سالدين
دلي – ديوانه ليگيم شهرده ديلدن ديله دوشدو
او قارا تئللري يئل هورمه ده آل – گول ياناغيندا
ائله بيل باغدا گؤزوم سوسن ايله سونبوله دوشدو
منه فرهاد كيمي داغ چاپماغي اي گول سن ايش ائتدين
اوندا كي عشقين ايشي سن كيمي شيرين ديله دوشدو
تازا ايستير دي كي كؤنلون قوشو بيردم توتا اونلا
اوچدو باغدان سونا بير قوش كيمي سوزدو، گؤله دوشدو
چون كي يالقيز گؤروب عقل اولدو پاك احساسلارا دوشمن
اودو ديوانه اولوب داغلارا قاچدي، چوله دوشدو


اشعار استاد یالقیز 3

 گونشيك عشق گؤيونده، دولانير آي داليميزجا
گول – چيچكلي او باهاريق كي گلير ياي داليميزجا
آنلايانلار بيزه آلقيش دئيه جك هر زامان اولسا
آنلامازلاردا يامان سؤيله يه جك آي داليميزجا
دلي اولساق دادي يوخ تك بيزه ديوانه دئسينلر
لذتي اوندادي كي خلق باسا هاي داليميزجا
آختاريب بيزلري ويرانه كؤنوللرده تاپار كن
مريد اولموش بيزه ملت سورونه داي داليميزجا
هي سؤيوشدور وئره جكلر داليميزجا گؤزو دارلار
گؤز آچيقلار دا سئوينج ايله سلام پاي داليميزجا
ايندي خلقين حالينا درد – اودونا واي دئييريك بيز
گلي بير گون ده كي ملت دئير اي واي داليميزجا
كيمسه سد باغلايا بيلمز بو آخينلار قاباغيندا
بيز او جوشقون دنيزيك داييم آخير چاي داليميزجا
نه قده ركي ديري ييك خلقه خئير يوخ ماليميزدان
جان كي چيخدي چيخيلير يوخسولا دا پاي داليميزجا
بيزلره صدري دويو چاتسادا، آنجاق كوپن ايله
نه دي معناسي پيلوو دملمه تاي – تاي داليميزجا
بيزكي ايتقين ياشاريق اؤلكه ده ميليونلار ايچينده
گؤزكي يومدوق، قورولار شانلي قورولتاي داليميزجا
يئنه ايران ياشاسين كي يولوموز دوشدو فرنگه
نه هئلو سؤيله ين اولدو نه ده باي - باي داليميزجا
بيز ياشاركن سازي سينديرديلا محو اولدو عاشيقلار
بيزكي گئتديك چالينار هر گئجه ناي- ناي داليميزجا
سن يو اوسونچويا باخ كي ائله يوخلاتدي بو خلقي
اويموش حالدا گؤروسن سؤيلورو لاي -لاي داليميزجا
بيزكي ماي بايرامي اوسته قارا زندانلارا دوشدوك
للا گيريان دولانير ايندي بير آي، ماي داليميزجا
آنالار دوغسالار هر عصرده بير اصل صنعت چي
دوغولار اؤلكه ده مينلرجه بيزه تاي داليميزجا
وطن اؤولادينا سيزدن سورا يالقيز اومودوم وار
قويمانسينلار بو امكلر اولونا ، ضاي داليميزجا

اشعار استاد یالقیز 2

داغلار باشيني آلدي دومان، باخ قارا، داغدا
دوشدو قارا بختيم قارا، قالدي قاراداغدا
اغياره دئيين پوسقودا گيزلي نه ياتيبسان
كهليك كيمي سانماكي باتيبسان قارا، داغدا
تولكو كيمي كؤل آلتينا گيرميش، ساري گؤزلر
اي كاش بو خبر چاتميش اولايدي، سارا داغدا
عشقين گوجو چاپديرمادادير فرهادا داغي
آردينجا گزير خان چوبانين دا سارا داغدا
داغلار او سكوت ايله گومان ائتمه دانيشماز
گؤزله دانيشيب سن ده قويارسان بارا، داغدا
بير سس سالاسان اوندا گؤررسن نه خبردي
مومكن دي كي داش ياغديرا، باشلار يارا داغدا
اوچ داغ چكيليب سينه سينه يالقيزين آنجاق
ساغ داغ آتا، سول داغ آنا، اوغلو آرا داغدا

زندگینامه پروفسور زهتابی


پرفسور محمد تقی زهتابی در سال۱۳۰۲در یک خانوادهٔ روشنفکر شبستری و مشهور به عائله کیریشجی تولد یافت پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در مدرسه شبستر برای ادامه تحصیل به تبریز مهاجرت کرده و در مدرسه فیوضات تبریز مشغول شد  و بعد اتمام دوره دبیرستان در دانشسرای تربیت معلم تبریز به تحصیل ادامه داد  و در پایان این دوره در مدرسه رشدیه تبریز به تدریس دوره ابتدایی پرداخت
در همین سالها زهتابی با حضور در کلاسهای درس حاجی یوسف شعار به آموختن زبان عربی همت گماشت.
و نیز با حضور در کلاسهای زبان فرانسه کاتولیک های تبریز این زبان را نیز فرا گرفت
در سال 1325 که دانشگاه تبریز به وسیله حکومت ملی آذربایجان تاسیس شد، استاد در دانشکدۀ ادبیات آنجا پذیرفته شده و به عنوان یکی از دانشجویان اولین دوره در آن دانشگاه مشغول تحصیل شد.پس از انحلال حکومت دموکرات آذربایجان به وسیلۀ نیروهای ارتش پهلوی، استاد در سال 1327 برای فراگیری علم و تحصیل در زمینۀ ادب و تاریخ زبان ترکی به صورت قاچاقی وارد شوروی گردید.
در آنجا با اشارۀ حزب توده و رهبران فرقۀ دموکرات به دو سال زندان محکوم شده، بعد به سیبری فرستاده شد. بعد از تحمل سه سال زندان در سیبری به دوشنبه تبعید گردید و سرانجام در سال 1333 پس از سه سال تبعید توانست خود را به باکو برساند و در دانشکدۀ زبان و ادبیات دانشگاه دولتی باکو مشغول تحصیل گردد. همچنین از همین سال به عضویت هیأت علمی دانشکدۀ خاورشناسی باکو در آمد و در آن دانشکده به تدریس زبان و ادبیات عرب پرداخت. در سال 1969 با دفاع از تز دکترای خود با عنوان «زندگانی و خلاقیت ابونواس» مدرک دکتری گرفت و سه سال بعد موفق به اخذ لقب دوچنت شد. در همین سالها با خانم دکتر خاور اسلان محقق زبان و ادبیات آذربایجانی ازدواج نمود که حاصل این پیوند دو فرزند به نامهای بابک و آذر بود.
در طی سالهای اقامت در باکو و شوروی به دلیل مخالفت رهبران فرقۀ دموکرات آذربایجان، موفق به چاپ هیچ یک از آثار خود نگردید. سرانجام در سال 1350 از شوروی خارج و به عراق و بغداد رفت و در دانشگاه بغداد به تدریس «زبان دیرین ترکی» و «زبان فارسی» پرداخت. در سال 1357 به دلیل پدید آوردن آثار علمی فراوان مفتخر به دریافت لقب پروفسوری از دانشگاه بغداد گردید. در طی سالها اقامت در بغداد، استاد به دفعات مسافرتهایی به آلمان نیز داشتند و در آنجا نیز مشتاقان علم و ادب از گنجینۀ دانش بی کران ایشان بهره مند می شدند.اما آنچه در طی این سالها قلب استاد را به درد می آورد، فراق و دوری از وطن بود. ایشان که هدفش از سفر به خارج از کشور به دست آوردن علم و دانش به خصوص در زمینۀ ادب و فرهنگ آذربایجان ـ چیزی که با توجه به دوران خفقان رژیم منحوس پهلوی به دست آوردنش در ایران غیر ممکن بود ـ و انتقال آن به مردم سرزمینش بود، حال آن شایستگی را در خود می دید که به آغوش وطن بازگردد و سینه های تشنۀ طالبان علم را از دانش خود سیراب گرداند..
وقوع انقلاب اسلامی، این امکان را برای استاد به وجود آورد. دیگر آن خفقان قبلی از بین رفته بود و او می توانست در کنار مردم سرزمینش قرار گیرد. به همین خاطر در پی نوشتن تقاضایی برای ورود به کشور و موافقت با آن، استاد در اوایل سال 1358 وارد کشور شد و از همان سال با ایجاد کرسی زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی در دانشگاه تبریز با عنوان استادی به تدریس زبانهای ترکی و عربی مشغول گردید. اما متاسفانه دو سال بعد به بهانه های واهی و در عین بی گناهی به چهار سال زندان محکوم و پس از آزادی از زندان نیز از تدریس در دانشگاه محروم گردید..
بدین ترتیب استاد بار سفر بسته، رحل اقامت در خانۀ آبا و اجدادی خود در شبستر افکند و در آنجا مشغول مطالعه و بررسی و تحقیق و نویسندگی شد.سرانجام نیز در آخرین روز پاییز سال 1377 در حالیکه تنها چند روزی بود که از سفر علمی به آلمان برگشته بود، در اثر سکتۀ قلبی (؟) در پشت میز مطالعه جان به جان آفرین تسلیم کرد.مراسم خاکسپاری آن عزیز از دست رفته با شکوه زیاد و با حضور بسیاری از شخصیت های علمی ـ فرهنگی آذربایجان در شهرستان شبستر انجام گرفت و بدین ترتیب مردی که تمام عمرش را در راه اعتلای وطن و ملت گذارده بود، به خاک سپرده شد. هرچند که یادش برای همیشه در قلوب مردم آذربایجان زنده خواهد بود..
نگاهی به خصوصیات رفتاری
خصیصه ای که همگان در استاد به وضوح می دیدند، جوان دل بودن ایشان بود. وی با آنکه در اواخر عمر 75 سال از سنشان گذشته بود، ولی بسان جوانی 20 ساله پر شور و شوق بود. خستگی را نمی شد در چهرۀ ایشان دید. رفتارشان به خصوص با جوانان چنان بود که هرکس کمی با او هم صحبت می شد مجذوبش می گشت. به دلیل همین مجذوبیتشان محبوب ترین فرد در بین دانشجویان و جوانان آذربایجانی به شمار می رفت..
زندگانیش بسیار بسیار ساده بود. نه در خانه اش و نه در پوشش اش و نه در هیچ جای دیگر نشانی از تجمل نمی توانستی پیدا کنی. بسیار ساده و بی ریا می زیست و به این سادگی نیز افتخار می کرد.هیچگاه بسان بعضی ها در مقابل سئوالی که جوابش را نمی دانست، از خود جوابی در نمی آورد و می گفت : می گردم و پیدا می کنم. عدم پیشرفت ملل شرق را در عدم ایجاد محیطی مناسب برای اقوام مختلف جهت برخورداری از حقوق ملیشان می دانست و معتقد بود تا زمانی که این چنین محیطی ایجاد نگردد، آن استعدادهای طبیعی که در مردم مشرق زمین نهفته است هیچگاه به منصۀ ظهور نخواهند رسید..
آثار قلمی پروفسور محمدتقی زهتابی
استاد در زمینه های مختلف علمی ـ ادبی صاحب نظر بودند. ایشان با آنکه مورخی توانا بودند، شاعری پر قریحه نیز بودند. در عین حال در ادبیات ترکی نیز از همگان سر بودند. استاد به پنج زبان ترکی، فارسی، عربی، روسی و فرانسه احاطۀ کامل داشت و در جاهای مختلف به تدریس این زبانها پرداخته بود. در زمینه شعر، اشعار بسیاری از ایشان چاپ شده است بمانند:
    ایتتیحاد یولو آیلیقئ (ماهنامه اتحاد یولو) - بغداد
    آذربایجان تورکجه سی نین نحوی - تبریز
    پروانه نین سرگوذشتی (سرگذشت پروانه) ـ بغداد
    باغبان ائل اوغلو (نگاهی به حرکات مشروطه و انقلاب پرشور مردم ایران به خصوص آذربایجانیان و تبریزیان در مقابل استبداد و استعمار و بررسی زندگانی یکی از قهرمانان و سرداران جنگهای 11 ماهه تبریز به نام حسین خان باغبان به صورت شعر) ـ بغداد
    چریک افسانه سی (افسانۀ چریک) ـ بغداد
    بذ قالاسیندا (در قلعۀ بذ) ـ برلین
    بختی یاتمیش (بخت خوابیده) ـ بغداد
    ارک هفته لییی (هفته نامه ارک) - برلین
    هستی نسیم - بغداد
    جنایات ۲۵۰۰ ساله شاهان - بغداد
    آیا زبان فارسی به زبان ملل دیگر ایران برتریت دارد؟ - بغداد
    قواعد الفارسیه - بغداد
    معاصر آذری ادبی دیلی - تبریز
    زبان آذری ادبی معاصر - تبریز
    علم المعانی، لکسیکولوژی - تبریز
    قوی اولسون اون (بگذار ده شود) - تبریز
    باغبان ائل اوغلو - تکمیل شده ـ تبریز
    ایران تورکلری نین اسکی تاریخی (تاریخ دیرین ترکان ایران) ۱ و ۲  - تبریز
    شاهین زنجیرده (شاهین در زنجیر) ـ تبریز
    علی آغا واحیددن خاطیره لریم - تبریز
ستاره ای که در آسمان ادب و فرهنگ آذربایجان درخشید
اشعار استاد یکی از بهترین و پرمعناترین نمونه های شعر ترکی معاصر هستند و ایشان را می توان در زمینۀ شعر یکی از شاعران برجستۀ قرن حاضر در حوزۀ زبان ترکی خواند. استاد در زمینۀ ادبیات ترکی آذربایجانی دارای علمی سرشار  و دانشی فراوان بودند، طوریکه شاگردان بسیاری علاوه بر ایران در خارج از کشور منجمله جمهوری آذربایجان، ترکیه، آلمان، سوئد و ... داشتند. ایشان را می توان بزرگترین ادیب زبان ترکی در ایران در سدۀ اخیر دانست، چرا که خدمات بسیار ارزنده ای در این زمینه انجام داده اند که می توان به موارد زیر اشاره کرد.:
ـ تدریس زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی بعد از ورود به ایران تا پایان عمر
ـ در طول این 20 سال ایشان هزاران شاگرد در ساحۀ ادبیات پروراندند که اینک هر یک برای خود عالمی هستند


کتاب تاریخی ایران تورکلری نین اسکی تاریخی (تاریخ دیرین ترکان ایران) ـ جلد اول ـ از ماقبل از تاریخ تا حملۀ اسکندرـ که چند ماه پیش از درگذشت استاد از زیر چاپ خارج شد و به دست مشتاقان رسید مهمترین اثر چاپ شدۀ ایشان است و بعد از درگذشت پروفسور زهتابی ، جلد دوم «ایران تورکلری نین اسکی تاریخی» نیز بمانند بسیاری از آثار قلمی وی به وسیله مرکز نشر آثار استاد و با همت شاگردان ایشان چاپ شده اند..
از آنجائیکه در زمان رژیم طاغوت به دلیل وجود افکار نژادپرستانه در خاندان پهلوی، وجود تبار ترک در ایران از سوی دولت و عالمان وابسته به آنان انکار می گردید. حال آنکه قضیه هیچگاه چنین نبود و ترکان در تاریخ از اولین آفرینندگان تمدنهای بشری به شمار می آیند. در این کتاب 870 صفحه ای اقوام از لحاظ زبان شناختی به سه گروه عمده تقسیم شده اند: التصاقی، تحلیلی (قالبی) و هجایی. التصاقی مانند ترکی، فنلاندی، مغولی ـ تحلیلی مانند فارسی، انگلیسی، عربی ـ و هجایی بسان چینی. استاد که در نوشتن این کتاب از منابع مختلفی به زبانهای مختلف سود برده اند، ثابت نموده اند سومریان که اولین پدید آورندگان تمدن بشری به حساب می آیند، التصاقی زبان بوده اند و زبان آنها صورت قدیمی زبان ترکی آذربایجانی امروزی است. همچنین در این کتاب در مورد اقوام متعددی که قبل از آمدن اقوام هند و اروپایی به ایران، در این سرزمین می زیسته اند بحثهای فراوان و دلپذیری انجام گرفته و با استناد به منابع متعدد ثابت گردیده که زبان همۀ آن اقوام (اقوامی که در آذربایجان و غرب ایران می زیسته اند) التصاقی بوده است. از این اقوام می توان ایلامی ها، قوتی ها، لولوبی ها، اورارتوها، کاسسی ها، اوتی ها، مانناها و سرانجام مادها را نام برد. این کتاب حاوی مطالب بسیار مهم تاریخی است و بحثهایی که در آن رفته و نظریاتی که در آن ارائه شده بسیار نو و بر اساس منطق و اسناد هستند.البته آثاری که در بالا از آنان نام برده شد تنها حدود یک چهارم آثار نوشته شده توسط پروفسور زهتابی هستند و بقیۀ آثار ایشان هنوز به زیور طبع آراسته نشده اند.

اشعار حبیب ساهر 7

ساری گۆللر آچیلان واخت، گۆنش پارلامادان،

داغ یولوندان بیری آهسته گلردی مئشه یه،
ساری بیر قیز! ساری گۆلدن داها رنگین، دیلبر،
تشنه بیر قوش کیمی نازیله گیرردی دره یه...
***
گؤرمۆسن می سولار اۆسته نئجه بیر گۆل بوداغی،
ساللانیرکن داغیدار سایه ی ناز؟
گؤرمۆسن می سحرین پرده ی عشقینده دوغان،
ساری بیر گۆن نئجه گۆللرله ائدر راز و نیاز؟
**
ساریشین قیز، ساری گۆلدن داها رنگین، رعنا
داغیداردی سویا گۆل رنگلی گیسولرینی...
قصۀ شوقونو سؤیلرکن، همن عاشیقینه،
پاک ائدردی او تۆتن گۆل یاناغیندان ترینی...
***
بیر سحر آچمادی آرتیق ساری گۆللر باغدا،
داغ یولوندان مئشه یه گلمه دی جانان، یالنیز،
کؤلگه‌لر تک داغی گزدیم، دره‌لرده اریدیم،
گؤرمه دیم یاریما بنزر، اوبا دا بیر ساری قیز...

اشعار حبیب ساهر 6


بیزیم توركو شیرین دیل دیر
آنا گولدور٬ بیر گون سولار
آنا دیلى شیرین اولار
بیزیم توركو شیرین دیلدیر    
خوش صدالى٬ زنگین دیلدیر
دیل گونشدیر٬ ایشیق ساچار
آزادلیغا قاپى آچار
یادین دیلى بویوندوروق
بیر گئچیددیر بوروق بوروق
بویوندوروق خالقى بوغار
گئچیدلرده قولدور سویار
قوى یادلاشسین سئناتورلار
خالقى سویان تاجیر٬ توججار
یالتاق شاعیر یولون آزسین
تكجه فارسى غزل یازسین!

اشعار حبیب ساهر 5



سارماشیقلار تیتررکن سرین سولار باشیندا،
تک – تک دۆشر اونلارین سارالمیش یاپراقلاری.
هله مئشه یاشیل کن، هله هاوا ایلیق کن،
داغلار باشین قار آلار، چؤللر اولور ساپ- ساری
***
هله آخشام اولمادان، گۆنش داغدا سؤنمه دن،
مؤوسیمین بوز کؤلگه‌سی، دره‌لر ایچره اَنر
یاشیل ایپک گئییملی” آری اوتان” قوشلارین،
هر گۆنکۆ شن سسلری، یای گئچمه دن غمله نر!
***
آخار سولار دورولور، کؤلگه‌لرده اوزانیر،
ایلیق گۆنده یوللاردان گئچن یورغون یولجولار،
بولاقلارین باشیندا دۆشۆنجه‌لی اوتوروب،
کؤلگه‌له نن باغلارا، اوزاقلاردان باخارلار...

اشعار حبیب ساهر 4

بولود آردی شیمشك چاخار،
اریر قارلار، سولار آخار،
داغ آردیندان گۆنش گۆلر،
اولار باهار، اولار باهار ...
***
گۆن ساچلارین سویا تؤكر،
اؤزون گؤروب، سودا گۆلر!
گؤیدن ائنیب، اینسانلارا
او دۆنیادان خبر وئرر ...
***
آی قیزیل گۆن، قیرمیزی گۆن
داغلار آرا، نه‌لر گؤردۆن؟
درین ـ درین کؤلگه ده سن
نه‌لر گؤردۆن، آی قیزیل گۆن؟

اشعار حبیب ساهر 3


ساری گۆللر آچیلان واخت، گۆنش پارلامادان،
داغ یولوندان بیری آهسته گلردی مئشه یه،
ساری بیر قیز! ساری گۆلدن داها رنگین، دیلبر،
تشنه بیر قوش کیمی نازیله گیرردی دره یه...
***
گؤرمۆسن می سولار اۆسته نئجه بیر گۆل بوداغی،
ساللانیرکن داغیدار سایه ی ناز؟
گؤرمۆسن می سحرین پرده ی عشقینده دوغان،
ساری بیر گۆن نئجه گۆللرله ائدر راز و نیاز؟
***
ساریشین قیز، ساری گۆلدن داها رنگین، رعنا
داغیداردی سویا گۆل رنگلی گیسولرینی...
قصۀ شوقونو سؤیلرکن، همن عاشیقینه،
پاک ائدردی او تۆتن گۆل یاناغیندان ترینی...
***
بیر سحر آچمادی آرتیق ساری گۆللر باغدا،
داغ یولوندان مئشه یه گلمه دی جانان، یالنیز،
کؤلگه‌لر تک داغی گزدیم، دره‌لرده اریدیم،
گؤرمه دیم یاریما بنزر، اوبا دا بیر ساری قیز...

اشعار حبیب ساهر 2

باغلادیم پنجره‌نی، گئجه‌نین ایشیقلاری
بوغولدو بیر آن ایچره، قارانلیق اوتاغیمدا؛
تؤكۆلدۆ كهكشانین، یولوما صدفلری،
سارالدی آرزولارین، گۆللری بوداغیمدا ...
***
یۆزلرجه‌  بؤجكلرین، تیتره‌ ین اینجه سسی،
اریدی تارلالارین، رمزناک ‌ ظۆلمتینده.
كسیلدی یئلین سسی، سولارین زمزمه‌سی،
اوجالدی باشقا سسلر، مئشه‌نین خلوتینده
***
باغلاسام پنجره‌نی، گئجه‌نین ایشیغینا،
گؤنۆلده یانان آتش، بلكه ده سؤنمه یه جك!
منی بو قارانلیقدا، آختاران اۆمید پئیكی،
شفقلی آرزولارین یولوندان دؤنمه یه جك.
***
اولدوزلو گئجه‌لرین، رنگلری سولانا دَك
قوی گؤنۆل قارانلیقدا، دینله‌سین اؤز نفسین
یئتر بو كور دۆنیانین، فوسونكار ترانه‌سی
قوی ‌بیر آز ائشیدیم من، باشقا عالملر سسین ...

اشعار سلیمان رستم 1

هجران داشی ووردون کورگیمدن
آتدین منی ،آتدین منی ، آتدین
من شکلینی آسدیم اورگیمدن
فیکریمده ، خیالیمداسان هر آن
سن سیزده سنین عطرینی دویدوم
باغچامدا گولومدن ، چیچگیمدن
چیخدیم یولا وصلیم هوسی له
هر یولدان اؤتندن سنی سوردوم
ال چکمه هیجران اتگیمدن
آتدین منی ،آتدین ، منی آتدین
من شکلینی آسدیم اورگیمدن

اشعار استاد یالقیز 1

يئنه عشقين پري سي اينجي لري دوزدو تئله
يايليغين باشدان آچيب تئللريني وئردي يئله
بير قيامت قوپاريب عاشيقيني سالدي اودا
يانديريب ياخدي كول ائتدي كولونو توكدو سئله
قاشين اويناتدي نشان وئردي وصالين يولونو
وصل  جانان  آدينا  عاشيقينه  قوردو  تله
قوردوغو بو تله نين ده آديني قويدو فراق
هره ني بير جوره سالدي مني ده توتدو بئله
بير عؤمور وئردي يالان وعده، دايان بوردا گليم
اؤنودا هاردا، توتك دوز چالير اوردا قه جه له
قالدي يوللاردا گليب چيخمادي گؤزلر آسيلي
دورموشام  انتظاريندا  گودوروم  يار  گله
گؤزلريم يوللارا باخماقدان اينان لاپ قاراليب
او وفا سيز نيگاريمدان دا خبر يوخدو هله
سوردوم از بس كي سوسوز - ياغسيز حياتين ماشينين
قيزديريب قيرپاچ ائديب يول دا قاليب گل ايته له
بير خبر چاتدي كئچن گون هله دؤز، دؤزمليسن
يئددي آيليق كي ده گيلسن بئله ائتمه عجله
مني گؤرجك چيغيرير خلق : قاچين گلدي دلي
سنين  اوستونده  قويوبلار مني  ملت  متله
دئينه مجنونه كي چوللرده نه آزاد ياشادين
خوش سنين حالينا ديوانه ليگين دوشدو چؤله
بنده دوشدوم مني شهريمده دولانديريلا خلق
دوشدو بوينومدا كي زنجير هر آن الدن- اله
نرد عشقينده گؤزل من ده اودوزدوم واريمي
تيكميشم ايندي گؤزوم سن وئرن او بير شتله
گلمگي - گلمه مگي بللي ده گيل يالقيز عمي
وصل و هجراني  اونون  باغليدي بير تار تئله

اشعار حبیب ساهر 1

کهرۆبادن آچیق عاج رنگینه ماییل مرمر،
و او مرمردن اولان هئیکلی تصویر ائدینیز...
ایستی بیر گۆنده، دنیزده یویونارکن گؤردۆم،
عاشیق اولدوم اونا، یادیندا می، آی ماوی دنیز؟
***
ساده بیر حس دئگییلدی، سو قیزییدی او گؤزل،
یا سولاردا آچیلان هاله‌لی نیلوفر ایدی...
لاجورد پرده ده افسانَوی بیر طوریله او
گۆلدۆ بیر آز منه، قارشیمدا گۆلرکن اریدی!
***
اَریدی، کؤلگه نئجه گؤلده اَریر، حلقه‌له نیر،
اَریدی حلقه‌لنن موجدا نایاب اولدو...
لاجورد پرده ده اول نقشِ دل انگیزِ خیال،
صبح عؤمرۆمده آچان سئحیرلی بیر خواب اولدو...

زندگی نامه محمد بی ریا

من ئولسم باخ بو اوراقه
تحسرله مني ياد ائت
توپور چرخ جفاكاره
معذّب روحومي شادائت
بی‌ریا در حکومت پیشه‌وری وزیر فرهنگ حکومت آذربایجان بود اگر بخواهيم زندگي محمد بي‌ريا را در چند جمله خلاصه كنيم، بايد بگوييم كه سراسر آن توأم با تلخ‌كامي؛ دربه‌دري و بي‌پناهي بوده است و با تبعيد، زندان و شكنجه به سرآمده است. آوارگي و مهاجرت اجباري گوئي همزاد او بوده و از بدو تولدش آغاز شده و تا لحظه واپسين زندگي‌اش ادامه يافته است.
او بعد از تحمل سي وسه سال زندان، تبعيد و آوارگي در سرزمين شوراها، وقتي در سپيده‌دم انقلاب ۵۷ به تبريز بازگشت، گويي مردم تبريز براي اولين بار با محمد‌ بي‌ريا روبه‌رو شدند كه در كوچه‌ پس كوچه‌هاي شهر پرسه مي‌زد؛ به طوري كه حتي پيرمردان نيز نتوانستند تشخيص دهند كه اين پيرمرد تنها و تكيده، محمد بي‌رياست. همان كه در سالهاي جواني و كاميابي، با شعرهايش مرگ فئودالها را اعلام مي‌كرد و با سخنراني‌هاي آتشين‌اش بر دل صاحبان كارخانه‌ها خون جاري مي‌ساخت.
محمد بي‌ريا فرزند حاجي غلام باقرزاده نوحي به سال ۱۹۱۴ م. در تبريز متولد شد. پدرش نجار بود. او در سن ۸ سالگي به همراه خانواده‌اش از طريق باكو به خراسان مهاجرت كرد و در آنجا مشغول تحصيل شد، اما به خاطر بيماري و ناسازگاري مزاج مادرش با آب و هواي آن ديار، مجبور به مهاجرت به باكو شدند.
بي‌رياي نوجوان ضمن ادامه تحصيل به مدت هفت سال در باكو كم‌كم به ادبيات و شعر علاقه پيدا مي‌كرده و اولين تجربه‌هاي شعر‌ي‌اش را در مجله «ديوار» چاپ باكو به چاپ رسانده‌ است. در ۱۹۲۴م. او نخستين شعرش را عليه كتابفروشي سروده كه فرهنگ لغاتي را به او گران فروخته بود
در ۱۹۳۳م. مرگ ناگهاني مادرش، تغيير اساسي در زندگي شاعر نوجوان پيش آورده است.
بي‌ريا به همراه پدر ، برادر و دو خواهر خردسالش (محبوبه و حسنيه) مجبور به بازگشت به ايران مي‌شود. و به مدت دو سال يعني از ۱۹۳۴م. الي ۱۹۳۶م در اداره بلديه شهر تبريز مشغول به كار مي‌شود. اسم اصلي‌اش محمد باقرزاده و بي‌ريا تخلص‌ شعري‌اش بود كه بعداً بدان نام مشهور شد.[ii] و اگر مخالفان فرقه براي تخويف فرقه و تخريب چهره محمد بي‌ريا به عنوان وزير فرهنگ فرقه، به كرات نوشته‌اند كه بي‌ريا قبل از وزارت، «نوازنده باغ چرخ فلك تبريز» بوده است شايد با اندكي تحريف، اشاره به همين دوره دو ساله از زندگي بي‌ريا باشد
بی‌ریا با تحمل بیش از دو دهه زندان و تبعید، پس از انقلاب، در سال ١٣٥٩ به تبریز بازگشت،
اما به جرم جاسوسی او را دستگیر و زندانی کردن بعد از ازادی از زندان در اثر شکنجه های فراوان و جراحات وارده سخت ناخوش احوال بود و بیشتر از چند ماه زنده نمانده و درگذشت

موضوعات مرتبط که شاید دوست داشته باشید

حکومت ملی آذربایجان چیست؟

روایات شاهدان عینی از جنایات پهلوی در ۲۱ آذر

کتاب سوزانی پهلوی در آذربایجان به روایت شاهدان عینی

تعداد کشته های ۲۱ آذر توسط رژیم پهلوی از منابع معتبر

چند تصویر از حکم اعدام های ۲۱ آذر پهلوی

اتفاقات تاثیربرانگیز از قتل های پهلوی در ۲۱ آذر

جنایات پهلوی در سال‌های پس از فرقه دموکرات

روایت باغچه بان ار تبعیض های دوران پهلوی

صفر قهرمانیان ۳۲ سال زندانی پهلوی

نقش رضاشاه در شکست ستارخان در انقلاب مشروطه

ننگین ترین قرارداد پهلوی و لیست جنایت ها و خیانت ها

خسارت عظیم ۱۶ بیلیونی رضاشاه به ایران

قیمت اجناس در دوره پهلوی

اولین راه آهن در ایران

آیا رژیم شاه سال ۵۷ سقوط کرد

تحصیل به زبان مادری اقلیت ها در جمهوری آذربایجان

تاریخ ساده و کوتاه آذربایجان برای بچه ها

تهران را مثل تبریز خواهم کرد(امیر کبیر

از مجاهدین غافل نشویم

.

اشعار محمد بی ریا 6

شاگرد:
ایسته ییرسن کی،معلّم،بیز اورک دن باریشاق
آغزیمیــزدا دیلیمیــز وار،قوی او دیلــده دانیشاق
مــدنیّت بورومـــوش علـــم ایلـــه دونیـــا اوزونــو
داها تنبل لییی آت گل گئجه_ گوندوز چالیشاق
:معلّم
اشـتباه ائیلمــه یین وار هر ایشین قاعـده سی
او شیرین یئرلــی دیلـین مرکزه یوخ فایـده سی
امر ائدیبلر کی،سوخام آغزیوا جبـره ن بو دیلـی
دونیادا فارس دیلیدیر جوملـه دیلین والیده سی
:شاگرد
آی معلّـــم اونـــو اؤیــــرنمه یه یــــوخ طـــاقتیمیز
آنا دیلـــده دانیشیب گولــمک اولـوب عـــادتیمیز
چـوخ بؤیوکـدور او غریب دیل جیراجاق آغزیمیزی
بیـــز تصــــوّر ائله دیکــــجه دییشـــیر حـــالتیمیز
:معلّم
سیز اوشاق سیز نه بیلیرسیز ای اوغول یاخشی_یامان
خوراساندا بو دیله حرمــت ائـــدیر پیر و جــــوان
اونلارین خاطیرینــه سیزده گـــرک اؤیــرنــه سیز
سؤزومو رد ائله سـیز دولـت ائدر باشقا گومــان
:شاگرد
آی معلّــم بیــر اوتـان،ری لــی،گیلانی دئییلیک
ائلیمیــز یوردومــــوز آیـــری گـــاوالانلی دئییلیک
آزریســـتاندی بیــــزیم ملّتیمیـــز تاریخـــه بـــاخ
معده دن سؤیله میریک فیکری دومانلی دئیلیک
:معلّم
منــه تــاریخ اوخومــاق اینــدی یاراشـماز بیلیرم
دوزو لاپ زور_زوراکـی حــاققیزی اینکــار ائــدیرم
دیلیزی ترک ائله ییب ایندی گرک فارسلاشاسیز
آدی زی تـــــــاریخین اوّل واراقینــــدان ســـیلیرم

اشعار محمد بی ریا 5

بسله نیر قلبیمده سونسوز حورمت، آذربایجانا
ایسته رم دونیاده من حوریت آذربایجانا
سانمایین اوز یوردومون اسرارینا بیگانه یم
من اونون سودای عشقیندن بوجور دیوانه یم
شمعه بنزر، دوره سینده فیرلانان پروانه یم
قویمارام اصلا قویولسون منت آذربایجانا
شاعیرم بیر بولبولم من، آشیانه مدیر وطن
سئیرگاهیم دیر افقلر، خوابگاهیم دیر چمن
چولده بیتمیش لاله لر، داغلاردا آچمیش یاسمن
هر بیری وئرمیش یئنه بیر زینت آذربایجانا
بیر گوزلدیر سئودیگیم كی، حسنونون حیرانیام
من اونا تعریف یازان شاعیرلرین قوربانییام
بیلمیرم صوفی پرستم، عارفم، روحانییام
قائلم معناده من، بیر قیمت آذربایجانا
من خیانت ائتمه دیم مرحوم اولان اجدادیما
ارث تك وئردیم بو یوردو، قهرمان اولادیما
حفظ ائدیب بو اولكه نی، باش اگمه سین جلادیما
اونلارین آوازی وئرسین، شهرت آذربایجانا
پایدار اولسون گوروم اودلو آلاولار تورپاغی
دالغالانسین شانلی بورجوندا عدالت بایراغی
قصردن خوشدور منه هر داخماسی، هر چارداغی
بسله نیر قلبیمده سونسوز حرمت آذربایجانا