کتاب سوزانی پهلوی در آذربایجان به روایت شاهدان عینی

روایت های شاهدان عینس از کتاب سوزانی پهلوی در آذربایجان:

دکتر محمدعلی فرزانه/ادیب پژوهشگر و فولکلور شناس

بخشی از کتاب "خاطرات استاد محمد علی فرزانه" صفحه ۲۱۹

با خواندن متن زیر به عمق جنایات پهلوی در آذربایجان پی خواهید برد

"هزارها نفر بدست اوباشان و فرصت طلبان بدون محاکمه در ملا عام تیرباران شدند. دهها هزار نفر با تهام همکاری با فرقۀ دموکرات و بعنوان "متجاسر" به نواحی جنوب ایران تبعید گروهی شدند. انبوه کثیری در دادگاههای فرمایشی به جزای اعدام و مجازاتهای سنگین محکوم شدند. ابعاد خشونت چنان بود که شایعه ای بین مردم شیوع یافته بود که داشتن سبیل کلفت پانزده سال، دندان طلا ده سال و حرف زدن به لهجۀ مهاجری پنج سال زندان دارد. مأمورین برای بازداشت یکی از فرقه ای ها رفته بودند و چون خود او در رفته بود، برادرزاده اش را آورده بودند. وقتی حکم اعدام را برایش روا دیده بودند، او هنوز معنای این کلمه را نمی دانست و وقتی برایش توضیح داده بودند، غش کرده و بزمین در غلتیده بود. در اردبیل آدمها را با تبر شقه کرده بودند. در ارومیه انسانهای بی گناه را از شاخه های درختان توت آویخته بودند. در میانه، لمپن ها برای تجاوز به دختر جوانی که منشی تشکیلات فرقه بود، صف کشیده بودند. در تبریز هفته ها چوبه های دار برافراشته بود و هرروز صبح جسد بی جان چندین قربانی برسر دار تکان می خوردند و زیر پای این قربانیان کتابهای درسی بزبان ترکی آذربایجانی را که معارف ملی تدوین و نشر کرده بود، به آتش می کشیدند" با کلیک در اینجا میتوانید پی دی اف این کتاب را دانلود کنید

پرفسور جواد هیئت/ روزنامه نگار جراح و نویسنده

پرفسور جواد هیئت در کتاب "سیری در تاریخ زبان و لهجه تورکی" صفحه ۲۶۵-۲۶۹ از مشاهدات عینی خود از جنایات و کتابسوزانی پهلوی در سال ۱۳۲۵ اینگونه نقل میکند:

اعضای فرقه و کسانی که کوچکترین همکاری با رژیم پیشه وری کرده بودند گرفتار آمدند و از تیغ گذشتند هزاران آذربایجانی به قتل رسیدند و عده زیادی هم زندانی و تبعید شدند. نمایندگان دولت مرکزی به دستور تهران کتابهای درسی مدارس را جمع کردند و آتش زدند از آن پس مطبوعات و انتشارات ترکی قدغن و رادیو و مدارس منحصرا فارسی شد در همین ایام تمام سازمانهای حزب توده در تهران دایر بود. روزنامه های آن هم به فارسی منتشر میشد ولی همه مطبوعات توده ای و غیر توده ای در برابر این اقدامات ساکت بودند در کتابهای سوزانده شده از نظر محتوا هیچ گونه مطلب مخالف مذهب و احساسات وطنی و ایرانخواهی دیده نمیشد با کلیک در اینجا میتوانید پی دی اف این کتاب را دانلود کنید

اسد بهرنگی / نویسنده مترجم و ناشر

اسد بهرنگی در کتاب خود با نام "برادرم صمد بهرنگی، روایت زندگی و مرگ او" نشر بهرنگی، تبریز 1378، صفحه 61 مینویسد:

یک هفته بعد از ۲۱ آذر ،گذشت رفتیم .مدرسه. دیدم نام مدرسه را که ۲۱ آذر مدرسه سی بود دوباره ۱۵ بهمن کرده اند، مدیر جدیدی آمده بود بچه ها میگفتند آقای رفعتی را گرفته اند مدیر مدرسه در جلو صف به فارسی :گفت بچه ها پیشه وری فرار کرد متجاسرین شکست خوردند و غائله تمام شد. پیشه وری رفت و زبانش را هم با خود برد اکنون باهم میرویم تا مانده آثارش را نابود کنیم به صف شدیم و از کوچه ،تنگ که به کوچه میرزا حسین واعظ مشهور ،بود ،گذشتیم توی میدان گذر ،لیلاوا آتش شعله می کشید، بچه های دیگر مدارس هم آمده بودند، یک یک کتابها را انداختیم توی ،آتش مدیر جدیدمان به هر بچه ای که کتابش را تو شعله می انداخت یک شیرینی می.داد مدیران مدارس مواظب بودند که کسی کتابش را پنهان نکند حتما آن را بیندازد تو آتش من هم کتابهایم را انداختم تو آتش آن روز بعد از مراسم «کتاب «سوزان مدرسه را تعطیل کردند

پرفسور محمود آخوندی / اولین پرفسور حقوقی ایران و شاعر

قسمتی از خاطرات پروفسور محمود آخوندی در کتاب نیم قرن در دادگستری؛داستان یک زندگی ،صفحه 106

جشن کتابسوزی خوب به یاد دارم زمانی که سربازان حکومتی وارد شهرستان اهر میشدند دانش آموزان را دعوت کرده بودند تا از آنان استقبال کنند. و درخواست کرده بودند که هر دانش آموزی کتابهای درسی خود را به همران بیاورد و در آن راه پیمایی بسوزاند. این جشن» کتاب «سوزی به خاطر آن بود که از آن کتابها اثری باقی نماند من آن کتابهای درسی را دوست داشتم و حاضر نبودم آنها را از دست بدهم در راه پیمایی شرکت نکردم تا کتابهایم را آتش نزنم آن کتابها هنوز هم در قفسه های کتابخانه من به یادگار باقی مانده است هر وقت فرصتی مییابم آنها را باز میکنم و باخواندنشان اشکهای حسرت از دیدگانم جاری میشود

رضا براهنی / نویسنده، شاعر و ناقد ادبی

من روز فاجعه را خوب به یاد دارم بچه ی کوچکی بودم ما را کتاب به درست از مدرسه ،بردند به گمانم به میدان ساعت و همانجا کتابهایی را که به زبان مادری مردم شهر بود آتش زدند. آن موقع ما بچه بودیم نمیفهمیدیم. فقط یادم هست معلمی به نام امیرخیزی آهسته گریه میکرد حادثه آن روز هرگز از یادم نمی رود.

دکتر احمد ساعی / نویسنده و استاد علوم سیاسی

تحصیلات ابتدائی را در مدرسه ای ۳ کلاسه در کوچه شهربانی که اسمش یادم نیست شروع کردم کلاس اول دبستان ما با جریان فرقه دمکرات مصادف شد کتابهایمان به زبان ترکی بود و معلم دیکته را هم به زبان ترکی میگفت فکر میکنم آذرماه ۱۳۲۵ بود که یک روز آقای مهدی زاده مدیر مدرسه به ما اعلام کرد همه کتابهایمان را به مدرسه بیاوریم تل بزرگی از کتابها جمع شد و همه را آتش زدند در دنیای بچگی هم از آتش بازی خوشحال بودیم و هم فکر میکردیم که دیگر مشق نخواهیم نوشت

سایر موضوعاتی که شاید دوست داشته باشید

حکومت ملی آذربایجان چیست؟

روایات شاهدان عینی از جنایات پهلوی در ۲۱ آذر

تعداد کشته های ۲۱ آذر توسط رژیم پهلوی از منابع معتبر

چند تصویر از حکم اعدام های ۲۱ آذر پهلوی

اتفاقات تاثیربرانگیز از قتل های پهلوی در ۲۱ آذر

جنایات پهلوی در سال‌های پس از فرقه دموکرات

زندگی نامه محمد بی ریا وزیر فرهنگ حکومت ملی آذربایجان

روایت باغچه بان ار تبعیض های دوران پهلوی

صفر قهرمانیان ۳۲ سال زندانی پهلوی

نقش رضاشاه در شکست ستارخان در انقلاب مشروطه

ننگین ترین قرارداد پهلوی و لیست جنایت ها و خیانت ها

خسارت عظیم ۱۶ بیلیونی رضاشاه به ایران

قیمت اجناس در دوره پهلوی

اولین راه آهن در ایران

آیا رژیم شاه سال ۵۷ سقوط کرد

تحصیل به زبان مادری اقلیت ها در جمهوری آذربایجان

تاریخ ساده و کوتاه آذربایجان برای بچه ها

تهران را مثل تبریز خواهم کرد(امیر کبیر

از مجاهدین غافل نشویم

.

مفاخر پزشکی آذربایجان


1. قاسم خان اهری متولد #اهر بینانگذار چشم پزشک ایران و اولین سناتور قاراداغ
2. جهانشاه صالح متولد تهران اصالتآ از #ورزقان بینانگذار سازمان نظام پزشکی
3. حسن اهری، متولد اهر بینانگذار طب نوین اطفال و کودکان در ایران و اولین بیمارستان تخصصی کودکان را دایر کرد.
4_دکتر محسن انصارین متولد ایتالیا اصلتا از روستای آغ بولاغ در شهرستان ورزقان(نواده حاج محمد قلی خان آغ بولاغی سومین شخصیت مشروطیت) اولین جراح سرطان حنجره در جهان
5. پروفسور مجتبی ناصری متولد 1307 #زنجان؛ اولین پیوند دست انسان و ریه در جهان
6. رحیم رحمان زاده متولد 1313 اهل #شبستر؛ پایه گذار جراحی مدرن ارتوپدی جهان
7. کاظم صادق زاده متولد #تبریز پایه گذار روش های بالینی و هوش مصنوعی در پزشکی
8. عباس علوی متولد تبریز اولین پزشک هسته ای ایران و همسرش از برترین سرطان شناسان جهان
9. جواد هئیت متولد تبریز پزشک و روزنامه نگار، اولین بار در کشور جراحی قلب باز و پیوند کلیه را انجام داده
10. جلال جلال شکوهی متولد #قوشاچای (میاندوآب) اولین رادیولوژیست ایران و نخستین کسی هست که از مردان نمکی نمونه سازی پلمیری کرد.
11. مرتضی شمس متولد #خوی بینانگذار دانشکده پرستاری
12. عباس ادهم متولد تبریز اولین مدال علمی در کنگره عمومی بین المللی پاریس را گرفته و در جنگ جهانی اول بیماری وبا را در قفقاز ریشه کن کرده است.
13. غلامحسین ساعدی پزشک و نمایشنامه نویس معروف جهان و اولین دکتری تخصصی روان پزشکی در ایران
14. عظیم وهاب زاده متولد #اردبیل از معروف ترین روان پزشکان جهان
15. توفیق موسیوند، زاده #همدان مخترع نخستین قلب مصنوعی جهان
16. پروانه وثوق متولد همدان فرشته نجات کودکان سرطانی ایران
17. یحیی عدل متولد تبریز، پدر جراحی نوین و علم بی هوشی ایران
18. دکتر سیّد محمدحسین مُبَیِّن؛ پزشک، نویسنده و شاعر متولد تبریز، پدر جذامیان ایران

جمله تاریخی صدیقی به شاه در آخرین سخنان

✅ جمله تاريخي دكتر صديقي به شاه سه ماه قبل از سقوط حکومت:
« شما و دستگاه شما ایران را از هر چه مَرد بود خالی کردید !!»

منبع: كتاب «همه هستی ام نثار ایران»، یادنامه غلامحسین صدیقی» پرویز ورجاوند.ص۱۹۶

✅ آذر ماه ۱۳۵۷، دکترامینی از شاه خواست برای آرام کردن اوضاع سياسي كشور از دکتر غلامحسین صدیقی( جامعه شناس، حقوقدان برجسته و وزیر کشور دکترمصدق) استفاده کند و او را به عنوان نخست وزیر انتخاب کند
شاه با عصبانیت گفت:
حالا کار من به جایی رسیده که از این میرزای جامعه شناس کمک بخواهم
امینی: مملکت نیاز به او دارد. مساله شما نیستید.
شاه یک شب در این باره فکر کرد و اطلاع داد حاضر است كه دكتر صديقي را به حضور بپذيرد كه در اين جلسه عبدالله امير انتظام نيز حضور داشته است.

آخرين سخناني كه بين شاه و دكتر صديقي رد و بدل شد:
🔸شاه:در این مدت آقای دکتر ظاهراً در دانشگاه مشغول بودید؟
🔹صدیقی: به لطف اعلیحضرت، گاه در زندان قزل قلعه و قصر بودم، گاه زیر نظر ساواک شما.
بله روزگاری گذراندیم که نتیجه اش امروز عاید حضرتعالی شد
🔸شاه: گلایه ها را کنار بگذاریم، باید وطن را نجات داد
🔹صدیقی: برای نجات وطن نمی شود گذشته را کنار گذاشت
شما کاری کردید که دولتی ها تبدیل به کارگزاران شاه شدند
نه خدمتگزاران ملّت.
با این روش مردم شما را مسئول خرابی ها می‌دانند
🔸شاه: مگر به شما و مصدق اختیارات ندادیم؟
مصدق خواب و خیال هایی دید.
این رجال خائن بودند که وضع را به اینجا کشاندند
🔹صدیقی: مصدق، مَردِ وارسته ای بود.
شما زاهدی ها و هویدا ها را ترجیح دادید.
شما هر چه رجل آزاده و وطن پرست بود به زندان انداختید
شما و دستگاه شما ایران را از هر چه مَرد بود خالی کرد
🔸شاه: توطئه ای بین المللی توسط بعضی از مخالفان به اجرا درآمده
🔹 صدیقی: امروز باید دید چه چیز در خطر است
مملکت یا مصالح گروهی که در طول این ۲۵ سال
یعنی بعد از کودتای ۲۸مرداد علیه حکومت قانونی و ملّی مصدق
زمام ملک و ملت را به دست گرفتند
اگر می خواهید مملکت به آرامش برسد نخست باید خود گذشت کنید
گذشت از همه آن چیزهایی که به ناحق
در ۲۵سال اخیر در ید قدرت شاه قرار گرفته
گذشت از ثروتی که بی سبب در خزانه شخصی شاه گرد آمده
گذشت از حمایت مردان و زنانی که جز فساد و خیانت در این سال ها نکردند
گذشت از اهل بیتی که باعث بد نام شدن خاندان سلطنت هستند
اولین شرط برای آرام شدن کشور
تشکیل شورای سلطنت و استراحت حضرتعالی است
🔸شاه: شورای سلطنت در زمان حیات؟!
مگر آدم زنده وکیل وصّی می خواهد؟!
🔹صدیقی: بعضی از مفسدین شما را دچار خیالات ناصواب کردند

دکترصدیقی، حقوق دان پیر و پاک، سخن می گفت
و شاه از سر ناچار می‌شنید
شاه هرگز حاضر نبود سخنانی را گوش کند که
در کلمه کلمه آن، محکومیت بساط استبدادی او حضور دارد
فردای روزی که شاه با دکتر صدیقی ملاقات کرد...
ویلیام سولیوان، سفیر امریکا، به دیدن شاه آمد
شاه به سولیوان گفت:
صدیقی مرد یک دنده و سرسختی است
تنها حُسنِ او ایمانش به “قانون” است