کشتار جیلولوق چیست؟

در فاصله سالهای ۱۹۲۰-۱۹۱۷ مسیحیان و اکراد به شکل بی سابقه ای سازماندهی و تجهیز شده و از سکونتگاههای خود در بیرون از مرزهای آذربایجان به راه افتاده و ناگهان به بخشهای غربی این خطه حمله ور شدند. هدف اساسی برای هر دو گروه اشغال سرزمین ترکان آذربایجان و تغییر ترکیب نژادی آن به نحوی بود که خود صاحبان آن سرزمین گردند. اغراض شوم این رخدادها عقیم ماند گرچه این اهداف توسط زعمای سیاسی این دو گروه و حامیان اروپایی شان همچنان به عنوان تهدیدی دائمی به قوت خود باقی است
کشتار جیلولوق جنایت فراموشنشدنی قدرتهای استعمارگر (انگلیس روسیه، آمریکا و بخصوص فرانسه) در آذربایجان غربی از طریق متحد کردن ارامنه و آشور (نِسطوریها) و سپس مسلح نمودن کوردها در حدود بیش از یک قرن پیش در سال ۱۲۹۶ شمسی میباشد.( نِسطوریها از اواسط قرن نوزدهم شدیدا تحت تاثیر آموزههای میسیونرهای مسیحی قرار گرفته بودند ، و با رهنمودهای ایشان ، هویت جعلی آشوری را قبول کرده بودن و خویشتن را وارثان تمدن چند هزار ساله آشور باستان قلمداد کردند، این نام گذاری با هدف کاملا سیاسی و دست و پا نمودن هویت جعلی برای نسطوریان انجام گرفته بود بنابرین اطلاق نام جعلی آشوری به نسطوریان کاملا غیر مستند بوده و به هیچ وجه نمی تواند گویای حقیقت باشد )
نسطوریها به فرماندهی بنیامین مارشیمون (که رهبر مذهبی آنان نیز بود)، ارمنیان به فرماندهی آقا پطرس که مدتی نیز کنسول عثمانی در ارومیه بود و گروه سوم کردها به رهبری اسماعیل سیمیتقو
زمانی که امپراتوری قاجاری درگیر جنگ جهانی اول بود ارامنه و نسطورها(جیلوها) با ایدئولوژی تشکیل یک کشور ارمنی-مسیحی از دریا تا دریا (خزر-مدیترانه) تحت حمایت و تحریک کشورهای استعمارگر دست به کشتار بزرگی در منطقه قفقاز و شمال غرب ایران زدند که به "فاجعه جیلولوق" معروف شد و حدود 150 هزار نفر از جمعیت 300 هزار نفری اورمیه را قتل عام کردند ، کشتاری که از 21 فوریه 1918 شروع و بعد از 159 روز نسل کشی مردم بی دفاع آذربایجان غربی، با ورود عثمانی و قرار گرفتن در کنار مردم آذربایجان و مقاومت محلی مردم به پایان رسید. آما این پایان کار نبود استعمارگران اینبار با مسلح کردن و تحریک اکراد تروریست به رهبری اسماعیل سیمیتقو به مدت ۶ سال دیگر به جنایات خود ادامه دادند ، برای اطلاعات بیشتر در رابطه با جنایات جیلولوق کتاب "آذربایجان در جنگ جهانی اول یا فجایع جیلولوق" نوشته توحید ملک زاده دیلمقانی و یا کتاب "جیلولوق پس از یک قرن" تالیف میلاد تیموری توصیه میشود.
حجم کشتار و جنایات کُردها به سرکردگی اسماعیل سیمیتقو چنان وسیع بود که صدها تن از زنان و دختران آذربایجانی برای حفظ عفت و پاکدامنی خود مجبور به خودکشی شدند.
این ایدئولوژی که اساس آن همانند تشکیل کشور اسرائیل بر مبنای تجمیع ارامنه سراسر دنیا در سرزمین های به اصطلاح تاریخی استوار بود دستمایه ای شد تا استعمارگران برای پیشبرد منافع خود از گروه های مسلح ارمنی و نسطوری برای اشغال بخشی از امپراطوری عثمانی، اراضی تاریخی آذربایجان در قفقاز و شمال غرب ایران (آذربایجان غربی) حمایت کنند. کشتار ده ها هزار تن از آذربایجانیها در اوایل قرن بیستم و قتلعام صدها تن در نسلکشی خوجالی و قرهباغ در اواخر این قرن، نتیجه و پیامد سهمگین این توسعهطلبی آغشته با نژادپرستی بود.
نسطوری ها کسانی بودند که پس از پیوستن به متفقین و اعلان جنگ علیه عثمانی و متعاقب شکست به شمال غرب ایران (آذربایجان غربی) مهاجرت کردند. مردم محلی نیز پس از مهاجرت نسطوریها به منطقه آذربایجان آنان را جیلو (برگرفته از اسم کوههایی در حکاری امروزی که آشوری ها قبل از مهاجرت در آنجا می زیستند) می نامیدند. کشتار مردم محلی به دست آنان که با همراهی ارامنه و حمایت قدرت های بزرگ غربی روی داد، در میان مردم منطقه به فاجعه جیلولوق معروف شده است.
در 22 فوریه 1918 ده ها هزار قوای ارمنی-نسطوری ظرف سه روز با کشتار و یغمایی بی رحمانه، بر این شهر و روستاهای مجاور مسلط شد. مستندات تاریخی تعداد کشته های آن روز را حدود 12هزار (در برخی بیشتر از آن) نفر عنوان می کنند. روستاهایی مانند قهرمانلو، چیچکلو، کهنهشهر، عسگر آباد، نازلو و اوصالو از جمله دهاتی هستند که شاهد شدیدترین نوع نسل کشی از طرف جیلوها-ارامنه بودند.
در این سه روز تلاش علمای شهر و حکومت کارساز نشد و کنسول های آمریکا، روسیه و نمایندگان بریتانیا و فرانسه نیز تقریبا به نفع مسیحیان بی طرف بودند. در 25 فوریه اهالی ارومیه به دلیل نداشتن سلاح و نبود کمک تسلیم می شوند. بعد از سقوط شهر وضعیت وخیم تر می شد. جیلوها به خانه های مردم ریخته و غارت می کردند. دهات اطراف نیز از طرف جیلوها و به بهانه خلع سلاح تقریبا خالی از سکنه شده بودند و مردم فراری از شهرها از سرما و قحطی جان می باختند.
به دنبال تشکیل ارتش مسیحی در غرب آذربایجان و شروع پاکسازی قومی مسلمانان در ارومیه و سلماس در 13 فوریه 1918 امپراطوری عثمانی دستور سرکوب آن در آذربایجان را داد. قشون عثمانی در اوایل آوریل 1918 از سمت رواندوز به طرف ارومیه حرکت کرد. در 9 می 1918 نوری پاشا از فرماندهان عثمانی با قطار وارد تبریز شده و 12 می به نخجوان حرکت کرد چرا که در آنجا مسلمانان در مقابل ارامنه مقاومت می کردند اواسط ماه مه قوای عثمانی جهت آزادسازی مناطق اشغالی ارومیه و سلماس از مرز عبور کرده و پس از چندی وارد خوی شدند.
در 15ژوئن 1918 سربازان عثمانی به توابع سلماس رسیده و پس از دو روز درگیری در 17 ژوئن 1918 (خرداد 1297) سلماس را از حضور ارامنه پاکسازی و در خان تختی اردو زدند. البته برخی از علمای محل هم از جمله مرحوم عسکرآبادی از عثمانی ها دعوت می کنند که به داد مسلمانان برسند. برخی ریش سفیدان محلی این موضوع را مستقیم و از پای منبر آقای عسکرآبادی در مسجد اعظم ارومیه شنیده بودند. حتی در ارومیه خیابانی هم به نام آیت الله عسگرآبادی وجود داشت که بعد از انقلاب تغییر یافت.
همزمان با تلاش عثمانی برای ورود به ارومیه و سلماس و فراری دادن نسطوریها و ارامنه، آندرانیک درصدد حمله به جنوب دریاچه ارومیه برآمد. ارمنی ها که به رهبری آندرانیک توانسته بودند بخشی از امیال خود را در قفقاز عملی ساخته و پس از کشتار مردم مسلمانان ایروان و دیگر شهرهای آزربایجان در ژانویه ی 1918 و تشکیل جمهوری ارمنستان در 28 مه 1918، برای ایجاد ارمنستان بزرگ لازم دیدند تا با اشغال خوی در آذربایجان ایران حورهای وان، ایروان و نخجوان را به یکدیگر متصل سازند. آنها به رهبری آندرانیک با سپاهی 8 هزار نفره راهی خوی در آذربایجان غربی شدند اما با مقاومت مردم خوی و رسیدن قوای عثمانی به فرماندهی نظامیانی مانند عبدالرحمان بیگ، زهدی بیگ و علی احسان پاشا مجبور به فرار شدند.
پس از شکست ارامنه در خوی و عقب نشینی آندرانیک، سربازان عثمانی پس از پاکسازی سلماس به سوی ارومیه پیشروی کردند و با شکست آقا پطرس فرمانده نظامی ارامنه-نسطوری، آنان را مجبور به فرار کردند. اما وضعیت شهر ها و روستاها بسیار تراژیک بود و دهات اطراف پر از جنازه هایی بود که ارامنه- نسطوری ها کشته بودند.
عثمانی ها نیز در 19 اکتبر 1918 و به دنبال صلح با متفقین بزرگان ارومیه را جمع و اعلام عقبنشینی از آذربایجان کردند. با اتفاقات مختلف در آزربایجان این منطقه بسیار ضعیف شده و زمینه تسلطی افراد سمیتقو در مناطق غربی آذربایجان فراهم شد.
-گورهای دسته جمعی
ساعات پایانی 21 اردیبهشت 1395، تصاویری از کشف یک گور دسته جمعی در حفاری اداره آب و فاضلاب استان در خیابان مطهری ارومیه به سرعت در فضای مجازی منتشر شد که زخم قدیمی آذربایجان را تازه کرد. اما بایکوت خبری روبه رو شد.
آبانماه سال 91 نیز کشف یک گور دسته جمعی در جریان بازسازی محوطه مدرسه 15 خرداد ارومیه واقع در خیابان مدنی ارومیه که 75 سال پیش بر روی گورستان قره صاندیق بنا شده بود در رسانه ها و اذهان عمومی مردم بازتاب گستردهای پیدا کرد. کارشناسان این گورها را با نسل کشی مردم ارومیه مرتبط دانستهاند.
در همین ارتباط خبرگزاری مهر نوشته است: "در آن محوطه استخوانهای مردگانی یافت شد که به نظر میآمد به صورت دستهجمعی احتمالا در یک رویداد تاریخی کشته شدهاند. اما با کمال تاسف کشفیات صورت گرفته با بی مهری و بی توجهی نهادهای مربوطه قرار گرفت و شهرداری ارومیه اقدام به تاسیس بازارچه در همان محل کرد".
از مهمترین این گورستان های دسته جمعی می توان به گور دسته جمعی حاجی خان ارومیه که هم اکنون ساختمان اداره آگاهی، کتابخانه باهنر ارومیه و اداره تبلیغات اسلامی ارومیه بر روی آن قرار دارد اشاره کرد و همچنین گورستانهای خطیب، شرف، آغداش، خزران، قوچ محمد، و مهمتر از همه گورستان قره صاندیق اشاره کرد «محل دبیرستان مهر یا 15 خرداد» که اخیرا با خاک برداریهای انجام گرفته توسط اداره نوسازی مدارس آذربایجان غربی، گور دسته جمعی متعلق به فاجعه جیلولوق آشکار شد.
مطالب مرتبط:
جنگ سولدوز و جنایات کوردها در آذربایجان
ورود بیش از یک میلیون آواره کورد عراق به آذربایجان
قرارداد ولادیمیر مینورسکی روس با پهلو در رابطه با جعل تاریخ برای کوردها