زندگی نامه شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان های تورکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است وی در تبریز به  دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرة الشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی»!!!؟؟؟؟ نام گذاری کرده اند.
مهم ترین اثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی بشمار می رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی های روستا یاد کرده است. این مجموعه در میان اشعار مدرن قرار گرفته و به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.

 

سرگذشت دیوان تورکی شهریار

شهریار ، گرچه ، اولین شاعر سخن پردازی نیست که در دوران استبداد پهلوی به زبان تورکی شعر سروده باشد اما بی گمان برجسته ترین است . این شاعر سترگ به یمن هنر اصیل خویش توانست خونی تازه دررگ فرهنگ و ادب زبان و ادبیات تورکی جاری سازد. تردیدی نیست که در همین دوران به خاطر برخی تضییق ها و تنگ نظری ها و غرض ورزی ها آسیب های جانکاهی به پیکره زبان و ادبیات تورکی ایرانی وارد آمد . رژیم شونیست و نژادپرست پهلوی که نام دودمانش همچون تاریخش معجول است

تمامی حقوق مسلم هموطنان آذربایجانی را نادیده گرفت و بسیاری از صدا ها را در گلو خفه کرد و تا توانست از تورکی گویی و تورکی نویسی جلوگیری نمود. اما شهریار چونان شیر بود، گرچه به زنجیربود .

بوردا بیر شیر داردا قالیب باغیریر

مروت سیز انسانلاری چاغیریر

( اینجا شیری به زنجیر کشیده اند و می غرد

او انسانهای بی مروت را به یاری می طلبد)

بندهایی که رژیم بردست و پایش بسته بود ، نتوانست مانع از غرش های بی امان وی باشد . خود در اینباره چنین میگوید :

تورکونون جانینی آلمیشدی حیاسیز طاغوت

من حیات آلدیم اونا ، حق اوچون احیا ایله دیم

(طاغوت جان تورکی را گرفته بود، من برزبان مادریم حیاتی دوباره بخشیدم

طبق گفته خود شهریار ، وی از چهار سالگی به زبان مادری خود شعر میسروده است:

اورقیه باجی

باشیمین تاجی

آشی .ور ایته

منه وئرکته

او در اینکار از آثار شاعران بزرگ آذربایجان همچون فضولی بغدادی وتیکمه داشلی خسته قاسم و میرزاعلی اکبر”صابر” و دیگرشاعران تورکیه استقبال می نمود.

استاد به ادبیات شفاهی وفرهنگ غنی آذربایجان ، اشراف کامل داشت، و آنچه عصاره همه آنها را در منظومه “حیدر بابایا سلام ” و در دیگر شعرهای تورکی اش برای فرزندان کشورش به ارث گذاشت .

منظومه حیدر بابا در روزگاری که زبان و فرهنگ و مدنیت تورکان ایران در زیر شعار فریبنده و دروغین “وحدت ملی” و تصور غلط یک زبانه بودن کشور عزیزمان ، به سختی پایمال جفا میشد ، پاسخ محکم و شایسته ای بود از سوی استاد شهریار به همه کوته فکران و دشمنان یکپارچگی کشورمان که ایران را به غلط  تک زبانه میدانند در حالیکه گلستان الوان کشورمان ، به تنوع گلهایش می نازد.

در پی شاهکار شهریار ” مکتب حیدر بابا ” پای به عرصه وجود نهاد .  این مکتب با تبدیل شدن به یک کانون گرمی بخش مردمی و با نظیره سازی هایی که از گویندگان تورک برمنظومه استاد صورت گرفت به اعتلا و غنای هرچه بیشتر زبان و ادبیات تورکی سرزمینمان انجامید . از این روی ، دوست و دشمن ، همه دانستند که تورکان در گلستان رنگین اقوام ایران نه تنها در آذربایجان ، بلکه در گوشه گوشه ایران زمین ، ریشه ای کهن دارند . طبیعی است که در چنین اوضاعی بنیان گذار مکتب حیدر بابا ی شهریار و رواج دهندگان آن مورد خشم و غضب رژیم واقع شوند و گرفتار بلاها گردند . بنا بر این از این زمان به بعد بردامن سخت گیریها افزوده شد و دشمنی ها جدی تر گشت . دشمن بهر وسیلتی و حیلتی دست یازید تا آثار تورکی را نابود سازد . در این پیکار ،البته  هدف اصلی امحاء آثار تورکی شهریار بود .

به نظر بنده ، اشعاری که اکنون به عنوان ” کلیات اشعار تورکی استاد شهریار “موجود است ، همۀ سروده های تورکی وی نمیتواند باشد . بلکه این اشعاربخشی از شعرهای استاد هستند که به مناسبتهای گوناگون در زمانهای مختلف به دوستان وملاقات کننده های خود داده است. و همین امر موجب حفظ آنها از خطر نابودی گشته است .

شهریار خود به یغما رفتن شعرهای تورکی اش را پس از دستبرد تهاجمان فرهنگی  اینچنین برزبان می آورد:

 ”سلقه لی اوغرو تاپیلمیشسا بو باشسیز یئرده     شهریاردان دا گرک بیر دولو دیوان آپارا”

(در این سرزمین بیصاحب اگر دزدی پیدا شود   باید که از شهریار هم دیوان اشعاری کامل ببرد)

از اشارتهای خود استاد =چنین استنباط می شود که شاعر ما نتوانسته است دیوان تورکی خود را از دست برد مهاجمان دژخیم حفظ نماید . استاد میفرماید :

“تورکو اولموش قدغن ، دیوانیمیزدان دا خبر یوخ      شهریارین دیلی ده وای دیه دیوان ایله گئتدی “

( تورکی قدغن شده واز دیوان تورکی مارا که ربوده و برده اند ، هیچ خبری از آن نیست. وهم از اینرزوست زبان مادری شهریار دریغا با دیوان ما رفت )

اما شهریار شاعری رند است و توانسته است به رندی پرده از روی اوضاع زمانه بر افکند و سیاهکاریهای دغلکاران را آفتابی بکند.

مامور سارق کلیات اشعار تورکی شاعر- ساواکی- لابد با حکم قانون اقدام به ضبط دیوان تورکی شهریار میکند . شاعر باید بداند که “تورکی گویی” ممنوع است ! و چنین است که شاعر ما فریاد برمی آورد:

“وئرردیک قدیم دیوانا عرضه ایندی      کیمه عرضه وئرمک بو دیوان الیندن؟ “

(سابق براین از مظلومیت خود به دولت شکایت میکردیم، من اکنون از این دولت شکایت کجا برم ؟)

شهریار این وضعیت رابا دوستانش درمیان میگذارد و به آنها میفهماند که خود او را هم در خانه اش زندانی کرده اند و برایش مراقب گذاشته اند “

ائویم زندانیم ماموروم اوز ایچیمده     هارا قاچسیبن انسان بو زیندان الیندن؟”

بولود قارا چورلو “سهند ” در یکی از شعرهای خود ضمن همدردی با استاد خود، اسارت خود را نیز برملا میکند :

“دییرلر دیلبریم بولول قصرینده / داردا دیر آسیلیب تپه ساچیندان/ گلیر قولاغیما اینیلتیلری/ بوردا بیر شئر داردا قالیب باغیریر/ شهریار بوینونا زنجیر وئرالار؟!/چئینه رم ، گمیررم ، دارتیب آچارام / ایشله ییر قولوما دمیر پاخلالار/ زنجیر قینجیق دیریر، سانجیر اتیمی/ جان قارداش! هله لیک باغیشلا منی/ اینجیمه داریلما ، فیکرین هاردادیر ؟ / مروت سیز دگیل سنین قارداشین / آنجاق سنین کیمی اودا داردا دیر .”

( میگویند دلبرم را در قصربولورینش از موی سرش آویزان کرده اند . ضجه هایش به گوشم میرسد . که میگوید: اینجا شیری در دام افتاده است و می غورد . برگردن شهریار زنجیر بزنند ؟ می جوم میبرم ، میگسلانم. آخ حلقه های زنجیر بربازوانم فرو می رود و گوشت تنم را له میکند        برادرجان ! اجالتا مرا ببخش آزرده نباش فکرت کجاست؟ برادر تو بی مروت نیست . او نیز مانند تو در بند است.”

به صراحت میگویم همه شاعران و نویسندگان تورک زبانی که در عصر پهلوی – پدر و پسر- می زیستند در اثر فشار و خفقان بیش از حد دژخیم و نژادپرستان و ساواک که همفکران و مزدوران استراتژیک غرب در ایران بودند بیشترآثارشان یا به دست خودشان از میان رفته است ویا به دست عوانان حکومتی نابود شده است .

از اشعار شهریار چنین می توان فهمید که دژخیمان رژیم بارها به خانه اش هجوم آورده اند و سروده های تورکی اش را به غارت برده اند . برای نمونه به این شعر استاد می توان اشاره کرد :

” دونن گئجه جین لر قوشون چکدیلر/    من قورخودان جینقیریغیم چیخمادی

  یورقان اوستن منه سیریق چکدیلر      من ده سیریق هئچ سیریغیم چیخمادی

ازکنایه ها و استعاره های بکار رفته در این شعر چنین استنباط می شود که مأموران دولتی شب هنگام ، به خانۀ استاد ریخته اند تا از وی زهر چشم بگیرند . اما شهریار از آن گونه بیدهایی نیست که به این باد ها بلرزد . رسالت او رساندن پیام است و الحق – در آن شرایط – بخوبی از پس این کاربرآمده است.

شاعر در این اوضاع نامساعداز یاران و همراهانشان چشم یاری دارد اما خود این پندارغلطی است . سلامش را کسی پاسخ نمی گوید ، زیرا به قول مهدی اخوان ثالث :”که سرها در گریبان است.

میراث گرانسنگ اشعاری که از استاد شهریار به زبان تورکی برجای مانده است حدودا ۱۹۰۰ بیت است .

درحالیکه از صائب تبریزی، این شاعر بی بدیل سبک هندی ، – علی رغم بعد زمان و حوادث روزگار- تقریبا ۲۰۰۰۰ بیت شعر تورکی به دست ما رسیده است . از طرفی می دانیم که شعرهای فارسی استاد شهریار، بیش از ۱۰۰۰۰۰ بیت است . این قابل تأمل است . چرا که شاعر ، بنا به گفتۀ خودش ، اشعار تورکی را از ۴ سالگی شروع  و در همۀ طول  زندگی پربارش، به  تورکی سرایی ادامه داده است ، حال چگونه می توان پذیرفت که مجموع اشعار تورکی استاد از ۱۹۰۰ بیت تجاوز نکند ؟!

شهریار بارها صبغه و نگاه حرمت آمیزخود را بی پروا به زبان مادریش نشان داده است . چنانکه میفرماید :

” تورکون دیلی تک سئوگیلی ایستک لی دیل اولماز  باشقا دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز “

(هیچ زبانی مثل زبان تورکی ، عشق ورزیدنی نیست. و اصالت آن در خالصی آن می باشد)

شهریار زبان تورکی را ، زبان خودی و تنی میداند و در جایی میگوید :

” تورکو دئدیم اوخوسونلار اؤزلری”

( تورکی گفتم که خودی ها و تنی ها بخوانند)

گویندۀ این اشعار پیداست که عشقی شور انگیز به زبان مادری دارد.

در بیت دیگر همین شاعر با اشاره به میرزا علی اکبر طاهرزاده ” صابر ” شاعر شهیر آذربایجان ، میگوید :

“شاعر زبان غیرتورک ، خیلی از شعرهای خود را از شعر تورکی برداشت کرده است.شاعری مثل “صابر” با خوان گسترده ادبی خود چشم تنگ نمیتواند باشد . فرهنگ تورک از اینکه دیگران ریزه خوار خوان اوباشند ، باکی ندارد. همچنانکه کسانی چون : اشرف الدین قزوینی” نسیم شمال” از مضمونهای شعری “صابر” از کتاب “هوپ هوپ نامه” گاهی پنهان و گاهی آشکار استفاده کرده است . شهریار در اینمورد می فرماید:

” فارس شاعیری چوخ سؤزلرینی ، بیزدن آپارمیش    صابر کیمی بیر سفره لی شاعیر پاخیل اولماز”

شاعر در اینجا زبان تورکی را از آن خود میداند و دیگر زبان را غیرخودی جلوه می نماید .

دربیتی دیگراز همین شعر ، شاعر به مبارزه ها  و حماسه های ملی قوم خود اشارتی دارد و میگوید :

“آذر قوشونو قیصر رومو اسیر ائتمیش  کسرا سؤزو دور بیر بیله تاریخ ناغیل اولماز”

لشکر تورکان (امیرارسلان) قیصر روم را اسیرکرده است. و این کلام از قول کسری است . وقایع تاریخی که دروغ نیست .

استاد شهریار تمام هستی خود را در اعتلای زبان و فرهنگ خود ودر راه دفاع از حیثیت هم زبانان خود بکار بست و در اینراه دچار گرفتاریهای  پیچیده ای شده است .او از مضامین  و تنگناههای اجتماعی که نژاد پرستان و شونیستها برسر فرهنگ ، زبان و قوم شهریار آورده اند بسی متضرر گشته است . او در زمان تحصیل در تهران – در رشته طب که در آنزمان درکل ایران به تعداد انگشتان دست در ایران بودند – شعر معروف ” الا تهرانیا انصاف می کن …” را سروده بود . به همین سبب از دانشگاه اخراج و تحت تعقیب قرار میگیرد. استاد برای گریز از این گرداب ، ناملایمات فراوانی را تحمل می کند و از اینطریق روح حساس شهریار آزرده می گردد و در اثر همین فشار ، استاد بیشتر از پیش در خدمت فرهنگ و زبان خود قدم برمیدارد و حاصل آن تلاش بی وقفه ، خلق منظومۀ “حیدربابایا سلام” میباشد که با خلق این اثر فنا نا پذیر، احیاء زبان و فرهنگ تورکی در ایران به وقوع پیوست. استاد وقتیکه از دانشگاه اخراج شد ، در سال آخر دانشگاه بود او برخلاف شایع هرگز میل نداشت از دانشگاه کنار گذاشته شود و در اینراه به هرامید کم سویی سرمیزد. استاد برای بازگشت مجدد برسر تحصیل ،به کسان زیادی متوصل شد . او حتی در نیشابور از کمالملک ، نقاش مبارز و تبعیدی نیز یاری میطلبد . و نقاش با لبی پر افسوس و دلی پرخون می گوید :”کل اگر طبیب بودی، سرخود دوا نمودی !”

به نظرمیرسد اینکه استاد شهریار – بنا به مشهور- به موجب عشق به یک دختر از تحصیل در دانشگاه دست برداشته ، پذیرفتنی نیست. بل معتقدیم که رژیم پهلوی ، استاد را به خاطر عشقی که شاعر به زبان مادری و مردم ستم کشیده و رشید آذربایجان میورزید ، از ادامۀ تحصیل محروم  شگردانیده  است .

او ناچار است برای دور ماندن از دست ماموران دولتی از شهری به شهری برود و در به در شود . و عاقبت ، پس از تحمل سختیهای بسیار ، به دامن مام میهن خود – تبریز – پناهده میشود . شاعر در بیت زیر به این نکته اشاره صریح دارد:

” تهرانین غیرتی یوخ شهریاری ساخلاماغا    قاچمیشام تبریزه تا یاخشی یامان بللنسین”

( تهران غیرت نگهداری از شهریار را ندارد، هم از اینرو به تبریز فرار کرده ام تا خوب و بد معلوم گردد ).

شعر تورک دیلی شهریار

توركون ديلي تك سوگلي،ايستكلي ديل اولماز
ئوزگه ديله قاتسان، بو اصيل ديل، اصيل اولماز
ئوز شعريني فارسا-عربه قاتماسا شاعر
شعري اوخيانلار، ائيشدنلر كسيل اولماز
فارس شاعري چوخ سوزلريني بيزدن آپارميش
"صابر" كيمي بير سفره لي شاعر،پخيل اولماز
توركون مثلي فولكلري دنيادا تكدير
خان يورقاني،كند ايچره مثل دير،ميتيل اولبماز
آذر قوشوني،قيصر رومي اسير ائتميش
كسري سؤزيودير بير بئله تاريخ ناغيل ائولماز
پيشميش كيمي ، شعرين ده گرك داد-دوزي اولسون
كند اهلي بيلر لر كي دوشابسيز خشيل اولماز
سؤزلرده جواهر كيمي دير، اصلي بدلدن
تشخيص وئرن اولسا بوقدر زير-زبيل اولماز
شاعر اولا بيلمزسن ، آنان دوغماسا شاعر
مس سن ،آبالام ، هر ساري كوينك قيزيل اولماز
چوق قيسّا بوي اولسان اوليسان جن كيمي شيطان
چوق دا اوزون اولما كي اوزون دا عقيل اولماز
مندن ده نه ظالم چيخار ، اوغلوم ، نه قصاص چي
بير دفعه بوني قان كي ايپكدن قيزيل اولماز
آزاد قوي اوغول عشقي طبيعت ده بولونسون
داغ-داشدا دوغولموش دلي جيران حميل اولماز
انسان اودي تودسون بو ذليل خلقين اليندن
الله ي سؤرسن ، بئله انسان ذليل اولماز
چوق دا كي سرابون سويي وار ياغ-بالي واردير
باش عرشه ده چاتدير سا سراب اردبيل اولماز
ملت غمي اولسا،بو جوجوق لارچؤپه دؤنمز
اربابلار يميزدن دا قارينلار طبيل اولماز
دوز واختا دولار تاخچا-طاباق ادويه ايله
اوندا كي ننه م سانجيلانار زنجفيل اولماز

شعر آزربایجان شهریار


كونلوم قوشو قاناد چالماز، سنسیز بیر آن آزربایجان
خوش گونلرین گئتمیر مودام خیالیمدان آزربایجان
سن دن اوزاق دوشسم ده من عشق اینله یاشاییرام
یارالانمیش قلبیم كیمی قلبی ویران آزربایجان
بوتون دونیا بیلیر قودرتینله دؤولتینله
آباد اولوب، آزاد اولوب، مولكو ایران، آزربایجان
بیسوتونی، اینقیلابدا شیرین وطن اوچون فرهاد
كولونگ وورموش اوز باشینا زامان – زامان آزربایجان
وطن عشقی مكتبینده جان وئرمه یی اؤیرنمیشیك
اوستادیمیز دئمیش هئچدیر وطنسیز جان آزربایجان
قورتارماق اوچون ظالیملرین الین دن ری شومشادینی
اؤز شومشادین باشدان – باشا اولوب آل قان آزربایجان
یا رب نه­ دیر بیر بو قدر اوركلری قان ائتمه یین
قولو باغلی قالاجاقدیر نه واختاجان آزربایجان
ایگیدلرین ایران اوچون شهید اولموش عوضینده
درد آلمیسان غم آلمیسان سن ایراندان آزربایجان
ائولادلارین نه واختاجان تّركی وطن اولاجاقدیر
ال – اله وئر عصیان ائله اویان اویان آزربایجان
یئتر فراق اودلاریندان اود الندی باشیمیزا
دور آیاغا یا آزاد اول یا تامام یان آزربایجان
شهرییارین اوره­ یی ده سنین كی تك یارالیبدیر
آزادلیقدیر سنه مرحم منه درمان آزربایجان!

ائوده بیر ایل آه چکرم خبر یوخ

ائوده بیر ایل آه چکرم خبر یوخ
ائودن چیخام  من اویانا ، یار گلی
تای توشلاریم ، چوله چیخا ، گون چیخار !
من چیخاندا یاغیش گئتسه ، قار گلی
خان ائوینه ، شئر گله ، قویروق بولار !
بیزیم ائوه ، کور ایت گله ، هار گلی !
خلقه قوناق گلی ، گؤزی سـورمه لی ...!
بیزیم ائودن ، کور گئتمه میش ، کار گلی !!!
بختیمه آرواد نه چیخا ، بیلمیرم ؟
بئللی دی کی سارساغا ، سوسار گلی !!!
بیر \"اوچ اتک\" اندازادیر اگنیمه !
\"سالیسبوری\" گن گلمه سه دار گلی !!!
دولتی یه یاس دا گله اوینایار !
بیز کاسیبا طوی گله ، آخسار گلی !!!
غم یوکوندن ، کدخدانین حصّـه سی ...
خردل اولی ، بیزیمکی خالوار گلی !!!
کتده بیزی دویولّه ، بیر هاوار یوخ ...!
بیز بیر کلمه حق دانیشاق ، جار گلی ...!
دارغاشاییرتلار بیزه سرکار چیخار !
دار دیبیندن قورتولار ، سـردار گلی !
بوندان بئله ، ئوزگه گؤره م ، ئوزگه دن ...
منّت چکیر ، غیرتیمه عار گلی !
ایشچی ، تویوق کسنده من باخانمام ...
بیلمم نئجه اوره گینده وار گلی ؟
غمدن منیم ، بیر عیک وار گؤزومده ...
ایشیق آیدین گون ، گؤزومه تار گلی ...!
عشقیم دوشـوب یادیمه ، گـؤزلر داشار ،
باهاردا سئل آتلانی چایلار گلی ...!
چوخ شاعیرین طبعی دونار بوز کیمی ...

شعرهای شهریار

اذن وئر توی گئجه سی من ده سنه دایه گلیم
ال قاتاندا سـنه مشاطه تماشایه گلیم
سن بو مهتاب گئجه سی سیره چیخان بیر سرو اول
اذن وئر من ده دالونجا سورونوب سایه گلیم
منه ده باخدین او شهلا گوزوله من قارا گون
جراتیم اولمادی بیر کلمه تمنایه گلیم
من جهنمده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله
هئچ آییلمام کی دوروب جنت ماوایه گلیم
ننه قارنیندا دا سنله اکیز اولسایدیم اگر
ایسته مزدیم دوغولوب بیر ده بو دونیایه گلیم
سن یاتیب جنتی رویاده گورنده گئجه لر
منده جنتده قوش اوللام کی او رویایه گلیم
قیتلیغ ایللر یاغیشی تک قورویوب گوز یاشیمیز
کوی عشقونده گرک بیرده مصـلایه گلیم
سنده صحرایه مارال لار کیمی بیر چیخ نولی کی
منده بیر صیده چیخانلار کیمی صحرایه گلیم
آللاهوندان سن اگر قوخمیوب اولسان ترسا
قورخـورام منـده دؤنوب دین مسیحایه گلیم
شیخ صنعان کیمی دونقوز اوتاریب ایللرجه
سنی بیر گورمک ایچون معبد ترسایه گلیم
یوخ صنم! آنلامادیم، آنلامادیم حاشا من
بوراخیم مسجدیمی سنله کلیسایه گلیم!
گل چیخاق طور تجلایه سن اول جلوه طور
منده موسی کیمی او طوره تجلایه گلیم
شیردیر((شهریار))ین شعری الینده شمشیر
کیم دیئر من بئله بیر شیریله دعوایه گلیم!؟

یالان دونیا، یالان دونیا!

سنین بهرن یئین کیمدیر؟
کیمینکیسن؟ ییه­ن کیمدیر؟
سنه دوغرو دئین کیمدیر؟
یالان دونیا، یالان دونیا!
*
سنی فرزانه لر آتدی
قاپیب، دیوانه لر توتدی
کیمی آلدی، کیمی ساتدی
آلان دونیا،ساتان دونیا
آتی ازل داغا سالدیق
یورولدوقجا دالی قالدیق
آتی ساتدیق، اولاغ آلدیق
یهر اولدی پالان دونیا
*
بیری آینا ، بیری پاس دیر
بیری آیدین، بیری کاس دیر
گجه تویدور، گونوز یاس دیر
گول آچدیقجا، سولان دونیا
*
ایگیت لرین باشین یئیه­ن
گوجالار بوزباشین یئیه­ن
قبیرلرین داشین یئیه­ن
ئوزی یئنه قالان دونیا!
*
نه قاندین، کیم گول اکن دیر؟
کیم قیلیج تک قان توکن دیر؟
تیمور هله کوره کن دیر
چنگیز جانین، آلان دونیا
*
یامان قورغو! ییغیلایدین!
طوفانلاردا بوغولایدین!
نولایدی بیر داغیلایدین
بیزی درده سالان دنیا
*
چاتیب، سندن کوچن کئچدی
اجل جامین، ایچن کئچدی
اولان اولدو، کئچن کئچدی
نه ایستردین اولان دونیا
*
بوغولایدین، دوغان یئرده
دوغوب خلقی بوغان یئرده
اوغول نعشین اوغان یئرده
آنا زولفون یولان دونیا

حیدر بابایه شهریار

حيدربابا ، ايلديريملار شاخاندا
سئللر ، سولار ، شاققيلدييوب آخاندا
قيزلار اوْنا صف باغلييوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه!
منيم دا بير آديم گلسين ديلوْزه
(٢)
حيدربابا ، کهليک لروْن اوچاندا
کوْل ديبينَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا
باخچالارون چيچکلنوْب ، آچاندا
بيزدن ده بير موْمکوْن اوْلسا ياد ائله
آچيلميان اوْرکلرى شاد ائله
(٣)
بايرام يئلى چارداخلارى ييخاندا
نوْروز گوْلى ، قارچيچکى ، چيخاندا
آغ بولوتلار کؤينکلرين سيخاندا
بيزدن ده بير ياد ائلييه ن ساغ اوْلسون
دردلريميز قوْى ديّکلسين ، داغ اوْلسون
(٤)
حيدربابا ، گوْن دالووى داغلاسين!
اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسين!
اوشاخلارون بير دسته گوْل باغلاسين!
يئل گلنده ، وئر گتيرسين بويانا
بلکه منيم ياتميش بختيم اوْيانا
(٥)
حيدربابا ،  سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون!
دؤرت بير يانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون!
بيزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون!
دوْنيا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ايتيمدى
دوْنيا بوْيى اوْغولسوزدى ، يئتيمدى
(٦)
حيدربابا ، يوْلوم سنَّن کج اوْلدى
عؤمروْم کئچدى ، گلممه ديم ، گئج اوْلدى
هئچ بيلمه ديم گؤزللروْن نئج اوْلدى
بيلمزيديم دؤنگه لر وار ،  دؤنوْم وار
ايتگين ليک وار ، آيريليق وار ، اوْلوْم وار
(٧)
حيدربابا ، ايگيت اَمَک ايتيرمز
عؤموْر کئچر ، افسوس بَرَه بيتيرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا يئتيرمز
بيزد ، واللاه ، اونوتماريق سيزلرى
گؤرنمسک حلال ائدوْن بيزلرى
(٨)
حيدربابا ، ميراژدر سَسلننده
کَند ايچينه سسدن - کوْيدن دوْشنده
عاشيق رستم سازين ديللنديرنده
يادوندادى نه هؤلَسَک قاچارديم
قوشلار تکين قاناد آچيب اوچارديم
(٩)
شنگيل آوا يوردى ، عاشيق آلماسى
گاهدان گئدوب ، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى ، آلما ،  هيوا سالماسى
قاليب شيرين يوخى کيمين ياديمدا
اثر قويوب روحومدا ، هر زاديمدا
(١٠)
حيدربابا ، قورى گؤلوْن قازلارى
گديکلرين سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنين پاييزلارى ، يازلارى
بير سينما پرده سى دير گؤزوْمده
تک اوْتوروب ، سئير ائده رم اؤزوْمده
(١١)
حيدربابا ،  قره چمن جاداسى
چْووشلارين گَلَر سسى ، صداسى
کربليا گئدنلرين قاداسى
دوْشسون بو آج يوْلسوزلارين گؤزوْنه
تمدّونون اويدوخ يالان سؤزوْنه
(١٢)
حيدربابا ، شيطان بيزى آزديريب
محبتى اوْرکلردن قازديريب
قره گوْنوْن سرنوشتين يازديريب
ساليب خلقى بير-بيرينن جانينا
باريشيغى بلشديريب قانينا
(١٣)
گؤز ياشينا باخان اوْلسا ، قان آخماز
انسان اوْلان بئلينه تاخماز
آمما حئييف کوْر توتدوغون بوراخماز
بهشتيميز جهنّم اوْلماقدادير!
ذى حجّه ميز محرّم اوْلماقدادير!
(١٤)
خزان يئلى يارپاخلارى تؤکنده
بولوت داغدان يئنيب ، کنده چؤکنده
شيخ الاسلام گؤزل سسين چکنده
نيسگيللى سؤز اوْرکلره دَيَردى
آغاشلار دا آللاها باش اَيَردى
(١٥)
داشلى بولاخ داش-قومونان دوْلماسين!
باخچالارى سارالماسين ، سوْلماسين!
اوْردان کئچن آتلى سوسوز اولماسين!
دينه : بولاخ ، خيرون اوْلسون آخارسان
افقلره خُمار-خُمار باخارسان
(١٦)
حيدر بابا ، داغين ، داشين ، سره سى
کهليک اوْخور ، داليسيندا فره سى
قوزولارين آغى ، بوْزى ، قره سى
بير گئديديم داغ-دره لر اوزونى
اوْخويئديم  : « چوْبان ، قيتر قوزونى »

(١٧)
حيدر بابا ، سولى يئرين دوْزوْنده
بولاخ قئنير چاى چمنين گؤزونده
بولاغ اوْتى اوْزَر سويون اوْزوْنده
گؤزل قوشلار اوْردان گليب ، گئچللر
خلوتليوْب ، بولاخدان سو ايچللر
(١٨)
بىچين اوْستى ، سونبول بيچن اوْراخلار
ايله بيل کى ، زوْلفى دارار داراخلار
شکارچيلار بيلديرچينى سوْراخلار
بيچين چيلر آيرانلارين ايچللر
بيرهوشلانيب ، سوْننان دوروب ، بيچللر
(١٩)
حيدربابا ، کندين گوْنى باتاندا
اوشاقلارون شامين ئييوب ، ياتاندا
آى بولوتدان چيخوب ، قاش-گؤز آتاندا
بيزدن ده بير سن اوْنلارا قصّه ده
قصّه ميزده چوخلى غم و غصّه ده
(٢٠)
قارى ننه گئجه ناغيل دييَنده
کوْلک قالخيب ، قاپ-باجانى دؤيَنده
قورد گئچينين شنگوْلوْسون يينده
من قاييديب ، بيرده اوشاق اوْلئيديم
بير گوْل آچيب ، اوْندان سوْرا سوْلئيديم
(٢١)
عمّه جانين بال بلله سين ييه رديم
سوْننان دوروب ، اوْس دوْنومى گييه رديم
باخچالاردا تيرينگَنى دييه رديم
آى اؤزومى اوْ ازديرن گوْنلريم!
آغاج مينيپ ، آت گزديرن گوْنلريم!
(٢٢)
هَچى خالا چايدا پالتار يوواردى
مَمَد صادق داملارينى سوواردى
هئچ بيلمزديک داغدى ، داشدى ، دوواردى
هريان گلدى شيلاغ آتيب ، آشارديق
آللاه ، نه خوْش غمسيز-غمسيز ياشارديق
(٢٣)
شيخ الاسلام مُناجاتى دييه ردى
مَشَدرحيم لبّاده نى گييه ردى
مشْدآجلى بوْز باشلارى ييه ردى
بيز خوْشودوق خيرات اوْلسون ، توْى اوْلسون
فرق ائلَمَز ، هر نوْلاجاق ، قوْى اولسون
(٢٤)
ملک نياز ورنديلين سالاردى
آتين چاپوپ قئيقاجيدان چالاردى
قيرقى تکين گديک باشين آلاردى
دوْلائيا قيزلار آچيپ پنجره
پنجره لرده نه گؤزل منظره!
(٢٥)
حيدربابا ، کندين توْيون توتاندا
قيز-گلينلر ، حنا-پيلته ساتاندا
بيگ گلينه دامنان آلما آتاندا
منيم ده اوْ قيزلاروندا گؤزوم وار
عاشيقلارين سازلاريندا سؤزوم وار
(٢٦)
حيدربابا ، بولاخلارين يارپيزى
بوْستانلارين گوْل بَسَرى ، قارپيزى
چرچيلرين آغ ناباتى ، ساققيزى
ايندى ده وار داماغيمدا ، داد وئرر
ايتگين گئدن گوْنلريمدن ياد وئرر
(٢٧)
بايراميدى ، گئجه قوشى اوخوردى
آداخلى قيز ، بيگ جوْرابى توْخوردى
هرکس شالين بير باجادان سوْخوردى
آى نه گؤزل قايدادى شال ساللاماق!
بيگ شالينا بايرامليغين باغلاماق!
(٢٨)
شال ايسته ديم منده ائوده آغلاديم
بير شال آليب ، تئز بئليمه باغلاديم
غلام گيله قاشديم ، شالى ساللاديم
فاطمه خالا منه جوراب باغلادى
خان ننه مى يادا ساليب ، آغلادى
(٢٩)
حيدربابا ، ميرزَممدين باخچاسى
باخچالارين تورشا-شيرين آلچاسى
گلينلرين دوْزمه لرى ، طاخچاسى
هى دوْزوْلر گؤزلريمين رفينده
خيمه وورار خاطره لر صفينده
(٣٠)
بايرام اوْلوب ، قيزيل پالچيق اَزَللر
ناققيش ووروب ، اوتاقلارى بَزَللر
طاخچالارا دوْزمه لرى دوْزللر
قيز-گلينين فندقچاسى ، حناسى
هَوَسله نر آناسى ، قايناناسى
(٣١)
باکى چى نين سؤزى ، سوْوى ، کاغيذى
اينکلرين بولاماسى ، آغوزى
چرشنبه نين گيردکانى ، مويزى
قيزلار دييه ر : « آتيل ماتيل چرشنبه
آينا تکين بختيم آچيل چرشنبه »
(٣٢)
يومورتانى گؤيچک ، گوللى بوْيارديق
چاققيشديريب ، سينانلارين سوْيارديق
اوْيناماقدان بيرجه مگر دوْيارديق؟
على منه ياشيل آشيق وئرردى
ارضا منه نوروزگوْلى درردى
(٣٣)
نوْروز على خرمنده وَل سوْرردى
گاهدان يئنوب ، کوْلشلرى کوْرردى
داغدان دا بير چوْبان ايتى هوْرردى
اوندا ، گؤردن ، اولاخ اياخ ساخلادى
داغا باخيب ، قولاخلارين شاخلادى
(٣٤)
آخشام باشى ناخيرينان گلنده
قوْدوخلارى چکيب ، ووراديق بنده
ناخير گئچيب ، گئديب ، يئتنده کنده
حيوانلارى چيلپاق مينيب ، قوْوارديق
سؤز چيخسايدى ، سينه گريب ، سوْوارديق
(٣٥)
ياز گئجه سى چايدا سولار شاريلدار
داش-قَيه لر سئلده آشيب خاريلدار
قارانليقدا قوردون گؤزى پاريلدار
ايتر ، گؤردوْن ، قوردى سئچيب ، اولاشدى
قورددا ، گؤردوْن ، قالخيب ، گديکدن آشدى
(٣٦)
قيش گئجه سى طؤله لرين اوْتاغى
کتليلرين اوْتوراغى ، ياتاغى
بوخاريدا يانار اوْتون ياناغى
شبچره سى ، گيردکانى ، ايده سى
کنده باسار گوْلوْب - دانيشماق سسى
(٣٧)
شجاع خال اوْغلونون باکى سوْقتى
دامدا قوران سماوارى ، صحبتى
ياديمدادى شسلى قدى ، قامتى
جؤنممه گين توْيى دؤندى ، ياس اوْلدى
ننه قيزين بخت آيناسى کاس اوْلدى
(٣٨)
حيدربابا ، ننه قيزين گؤزلرى
رخشنده نين شيرين-شيرين سؤزلرى
ترکى دئديم اوْخوسونلار اؤزلرى
بيلسينلر کى ، آدام گئدر ، آد قالار
ياخشى-پيسدن آغيزدا بير داد قالار
(٣٩)
ياز قاباغى گوْن گوْنئيى دؤيَنده
کند اوشاغى قار گوْلله سين سؤيَنده
کوْرکچى لر داغدا کوْرک زوْيَنده
منيم روحوم ، ايله بيلوْن اوْردادور
کهليک کيمين باتيب ، قاليب ، قاردادور
(٤٠)
قارى ننه اوزاداندا ايشينى
گوْن بولوتدا اَييرردى تشينى
قورد قوْجاليب ، چکديرنده ديشينى
سوْرى قالخيب ، دوْلائيدان آشاردى
بايدالارين سوْتى آشيب ، داشاردى
(٤١)
خجّه سلطان عمّه ديشين قيساردى
ملا باقر عم اوغلى تئز ميساردى
تندير يانيب ، توْسسى ائوى باساردى
چايدانيميز ارسين اوْسته قايناردى
قوْورقاميز ساج ايچينده اوْيناردى
(٤٢)
بوْستان پوْزوب ، گتيررديک آشاغى
دوْلدوريرديق ائوده تاختا-طاباغى
تنديرلرده پيشيررديک قاباغى
اؤزوْن ئييوْب ، توخوملارين چيتدارديق
چوْخ يئمکدن ، لاپ آز قالا چاتدارديق
(٤٣)
ورزغان نان آرموت ساتان گلنده
اوشاقلارين سسى دوْشردى کنده
بيزده بوياننان ائشيديب ، بيلنده
شيللاق آتيب ، بير قيشقريق سالارديق
بوغدا وئريب ، آرموتلاردان آلارديق
(٤٤)
ميرزاتاغى نان گئجه گئتديک چايا
من باخيرام سئلده بوْغولموش آيا
بيردن ايشيق دوْشدى اوْتاى باخچايا
اى واى دئديک قورددى ، قئيتديک قاشديق
هئچ بيلمه ديک نه وقت کوْللوکدن آشديق
(٤٥)
حيدربابا ، آغاجلارون اوجالدى
آمما حئييف ، جوانلارون قوْجالدى
توْخليلارون آريخلييب ، آجالدى
کؤلگه دؤندى ، گوْن باتدى ، قاش قَرَلدى
قوردون گؤزى قارانليقدا بَرَلدى
(٤٦)
ائشيتميشم يانير آللاه چيراغى
داير اوْلوب مسجديزوْن بولاغى
راحت اوْلوب کندين ائوى ، اوشاغى
منصورخانين الي-قوْلى وار اوْلسون
هاردا قالسا ، آللاه اوْنا يار اوْلسون
(٤٧)
حيدربابا ، ملا ابراهيم وار ، يا يوْخ؟
مکتب آچار ، اوْخور اوشاقلار ، يا يوْخ؟
خرمن اوْستى مکتبى باغلار ،  يا يوْخ؟
مندن آخوندا يتيررسن سلام
ادبلى بير سلامِ مالاکلام
(٤٨)
خجّه سلطان عمّه گئديب تبريزه
آمما ، نه تبريز ، کى گلممير بيزه
بالام ، دورون قوْياخ گئداخ ائمميزه
آقا اؤلدى ، تو فاقيميز داغيلدى
قوْيون اوْلان ، ياد گئدوْبَن ساغيلدى
(٤٩)
حيدربابا ، دوْنيا يالان دوْنيادى
سليماننان ، نوحدان قالان دوْنيادى
اوغول دوْغان ، درده سالان دوْنيادى
هر کيمسَيه هر نه وئريب ، آليبدى
افلاطوننان بير قورى آد قاليبدى
(٥٠)
حيدربابا ، يار و يولداش دؤندوْلر
بير-بير منى چؤلده قوْيوب ، چؤندوْلر
چشمه لريم ، چيراخلاريم ، سؤندوْلر
يامان يئرده گؤن دؤندى ، آخشام اوْلدى
دوْنيا منه خرابه شام اوْلدى
(٥١)
عم اوْغلينان گئدن گئجه قيپچاغا
آى کى چيخدى ، آتلار گلدى اوْيناغا
ديرماشيرديق ، داغلان آشيرديق داغا
مش ممى خان گؤى آتينى اوْيناتدى
تفنگينى آشيردى ، شاققيلداتدى
(٥٢)
حيدربابا ، قره کوْلون دره سى
خشگنابين يوْلى ، بندى ، بره سى
اوْردا دوْشَر چيل کهليگين فره سى
اوْردان گئچر يوردوموزون اؤزوْنه
بيزده گئچک يوردوموزون سؤزوْنه
(٥٣)
خشگنابى يامان گوْنه کيم ساليب؟
سيدلردن کيم قيريليب ، کيم قاليب؟
آميرغفار دام-داشينى کيم آليب؟
بولاخ گنه گليب ، گؤلى دوْلدورور؟
ياقورويوب ، باخچالارى سوْلدورور؟
(٥٤)
آمير غفار سيدلرين تاجييدى
شاهلار شکار ائتمه سى قيقاجييدى
مَرده شيرين ، نامرده چوْخ آجييدى
مظلوملارين حقّى اوْسته اَسَردى
ظالم لرى قيليش تکين کَسَردى
(٥٥)
مير مصطفا دايى ، اوجابوْى بابا
هيکللى ،ساققاللى ، توْلستوْى بابا
ائيلردى ياس مجلسينى توْى بابا
خشگنابين آبروسى ، اَردَمى
مسجدلرين ، مجلسلرين گؤرکَمى
(٥٦)
مجدالسّادات گوْلردى باغلارکيمى
گوْروْلدردى بولوتلى داغلارکيمى
سؤز آغزيندا اريردى ياغلارکيمى
آلنى آچيق ، ياخشى درين قاناردى
ياشيل گؤزلر چيراغ تکين ياناردى
(٥٧)
منيم آتام سفره لى بير کيشييدى
ائل اليندن توتماق اوْنون ايشييدى
گؤزللرين آخره قالميشييدى
اوْننان سوْرا دؤنرگه لر دؤنوْبلر
محبّتين چيراخلارى سؤنوْبلر
(٥٨)
ميرصالحين دلى سوْلوق ائتمه سى
مير عزيزين شيرين شاخسِى گئتمه سى
ميرممّدين قورولماسى ، بيتمه سى
ايندى دئسک ، احوالاتدى ، ناغيلدى
گئچدى ، گئتدى ، ايتدى ، باتدى ، داغيلدى
(٥٩)
مير عبدوْلوْن آيناداقاش ياخماسى
جؤجيلريندن قاشينين آخماسى
بوْيلانماسى ، دام-دوواردان باخماسى
شاه عبّاسين دوْربوْنى ، يادش بخير!
خشگنابين خوْش گوْنى ، يادش بخير!
(٦٠)
ستاره عمّه نزيک لرى ياپاردى
ميرقادر ده ، هر دم بيرين قاپاردى
قاپيپ ، يئيوْب ، دايچاتکين چاپاردى
گوْلمه ليدى اوْنون نزيک قاپپاسى
عمّه مينده ارسينينين شاپپاسى
(٦١)
حيدربابا ، آمير حيدر نئينيوْر؟
يقين گنه سماوارى قئينيوْر
داى قوْجاليب ، آلت انگينن چئينيوْر
قولاخ باتيب ، گؤزى گيريب قاشينا
يازيق عمّه ، هاوا گليب باشينا
(٦٢)
خانم عمّه ميرعبدوْلوْن سؤزوْنى
ائشيدنده ، ايه ر آغز-گؤزوْنى
مَلْکامِدا وئرر اوْنون اؤزوْنى
دعوالارين شوخلوغيلان قاتاللار
اتى يئيوْب ، باشى آتيب ، ياتاللار
(٦٣)
فضّه خانم خشگنابين گوْلييدى
آميريحيا عمقزينون قولييدى
رُخساره آرتيستيدى ، سؤگوْلييدى
سيّد حسين ، مير صالحى يانسيلار
آميرجعفر غيرتلى دير ، قان سالار
(٦٤)
سحر تئزدن ناخيرچيلار گَلَردى
قوْيون-قوزى دام باجادا مَلَردى
عمّه جانيم کؤرپه لرين بَلَردى
تنديرلرين قوْزاناردى توْسيسى
چؤرکلرين گؤزل اييى ، ايسيسى
(٦٥)
گؤيرچينلر دسته قالخيب ، اوچاللار
گوْن ساچاندا ، قيزيل پرده آچاللار
قيزيل پرده آچيب ، ييغيب ، قاچاللار
گوْن اوجاليب ، آرتارداغين جلالى
طبيعتين جوانلانار جمالى
(٦٦)
حيدربابا ، قارلى داغلار آشاندا
گئجه کروان يوْلون آزيب ، چاشاندا
من هارداسام ، تهراندا يا کاشاندا
اوزاقلاردان گؤزوم سئچر اوْنلارى
خيال گليب ، آشيب ، گئچر اوْنلارى
(٦٧)
بير چيخئيديم دام قيه نين داشينا
بير باخئيديم گئچميشينه ، ياشينا
بير گورئيديم نه لر گلميش باشينا
منده اْونون قارلاريلان آغلارديم
قيش دوْندوران اوْرکلرى داغلارديم
(٦٨)
حيدربابا ، گوْل غنچه سى خنداندى
آمما حئيف ، اوْرک غذاسى قاندى
زندگانليق بير قارانليق زينداندى
بو زيندانين دربچه سين آچان يوْخ
بو دارليقدان بيرقورتولوب ، قاچان يوْخ
(٦٩)
حيدربابا گؤيلر بوْتوْن دوماندى
گونلريميز بير-بيريندن ياماندى
بير-بيروْزدن آيريلمايون ، آماندى
ياخشيليغى اليميزدن آليبلار
ياخشى بيزى يامان گوْنه ساليبلار
(٧٠)
بير سوْروشون بو قارقينميش فلکدن
نه ايستيوْر بو قوردوغى کلکدن؟
دينه گئچيرت اولدوزلارى الکدن
قوْى تؤکوْلسوْن ، بو يئر اوْزى داغيلسين
بو شيطانليق قورقوسى بير ييغيلسين
(٧١)
بير اوچئيديم بو چيرپينان يئلينن
باغلاشئيديم داغدان آشان سئلينن
آغلاشئيديم اوزاق دوْشَن ائلينن
بير گؤرئيديم آيريليغى کيم سالدى
اؤلکه ميزده کيم قيريلدى ، کيم قالدى
(٧٢)
من سنون تک داغا سالديم نَفَسى
سنده قئيتر ، گوْيلره سال بوسَسى
بايقوشوندا دار اوْلماسين قفسى
بوردا بير شئر داردا قاليب ، باغيرير
مروّت سيز انسانلارى چاغيرير
(٧٣)
حيدربابا ، غيرت قانون قاينارکن
قره قوشلار سنَّن قوْپوپ ، قالخارکن
اوْ سيلديريم داشلارينان اوْينارکن
قوْزان ، منيم همّتيمى اوْردا گؤر
اوردان اَييل ، قامتيمى داردا گؤر
(٧٤)
حيدربابا . گئجه دورنا گئچنده
کوْراوْغلونون گؤزى قارا سئچنده
قير آتينى مينيب ، کسيب ، بيچنده
منده بوردان تئز مطلبه چاتمارام
ايوز گليب ، چاتميونجان ياتمارام
(٧٥)
حيدربابا ، مرد اوْغوللار دوْغگينان
نامردلرين بورونلارين اوْغگينان
گديکلرده قوردلارى توت ، بوْغگينان
قوْى قوزولار آيين-شايين اوْتلاسين
قوْيونلارون قويروقلارين قاتلاسين
(٧٦)
حيدربابا ، سنوْن گؤيلوْن شاد اوْلسون
دوْنيا وارکن ، آغزون دوْلى داد اوْلسون
سنَّن گئچن تانيش اوْلسون ، ياد اوْلسون
دينه منيم شاعر اوْغلوم شهريار
بير عمر دوْر غم اوْستوْنه غم قالار

ایکنجی « حیدر بابایا سلام »

(77)
حیدر بابا، گلدیم سنی یوخلیام،
بیرده یاتام ، قوجاغوندا یوخلیام،
عمری قووام، بلکه بوردا حاخلیام،
اوشاقلیغا دیه م ، بیزه گلسن بیر!
آیدین گونلر، آغلاراوزه گولسن بیر.
(78)
حیدربابا، چکدون منی گتیردون،
یوردوموز-یووا میزا ایئتردون،
یوسفوی اوشاقیکن ایتیردون،
قوجا یعقوب، ایتمیشسده، تاپوبسان
قووالیوب، قورد آغریندان قاپوبسان!
(79)
بوردا دوشن کروان چاتوب، کو چوبدی،
آیریلیغین شربتینی ایچوبدی،
عمرموزون کوچی بوردان کوچوبدی،
کوچوب گئدوب، گئدرگلمز یوللارا،
توزی قونوب بوداشلارا،کوللارا!
(80)
بوردا شیرین خاطره لر یاتوبلار،
داشلاریان باشی-باشا چاتوبلار،
آشنالیغین داشین بیردن آتوبلار،
من باخاندا، قاوزانیللار، باخیللار،
بیرده یاتوب، یاندیریللار، یاخیللار.
(81)
گئدنلرین یری بوردا گورونور،
(خانم ننه م ) آغ کفنین بورونور،
دالیمجادور، هاراگئدم سورونور،
بالا گلدون، نیه بیله گژ گلدون،
صبریم سنن گولشدی، سن گوژ گلدون.
(82)
قبیله میز بوردا قوروب اوجاغی،
ایندی اولموش قورد قوشلارین یاتاغی،
گون باتاندا، سونر بوتون چراغی،
و بلدة لیس لها انیس،
الاالیعافیر و الا العیس ،
(83)
روزگارین دگیرمانی فیر لانیر،
مخلوق اونون دیشلرینه توللانیر،
باخ که، بشر گنه نئجه آللانیر:
همیشه لیک شادلیق اومور ئوزونه،
قبری گورور، توزقوندورمور اوزونه.
(84)
کهنه لرین سور-سوموگی دار تیلوب،
قورتولانین چول-چوخاسی ییر تیلوب،
(ملا ابراهیم) لاپ ارییوب، قورتولوب،
(شیخ الاسلام) ،سهمان قالیب، قیوراخدی،
نوروزعلی، قاچاق گچیب، قوچاقدی!
(85)
آهیللارون، یتمیش کفن چورودوب،
جاهیللاری دنیا غمی کیریدوب،
قیز گلین لر، ات-جانلارین اریدوب،
(رخشنده نین) نوه دوتور الینی،
(ننه قیزین) کوره کنی- گلینی.
(86)
چوخ شکروار،گنه گلدوخ گوروشدوخ،
ایتنلردن، بیتنلردن سوروشدوخ ،
کوسموشدوخ دا، آللاه قویسا، باریشدوخ،
بیرده گوروش قسمت اولا، اولمایا،
عمرلرده فرصت اولا، اولمایا.
(87)
بوداملاردا چوخلی جیزیخ آتمیشام،
اوشاقلارین آشیقلارین اوتموشام،
قورقوشوملی سققه آلیب- ساتمیشام،
اوشاق نئجه هچ زادینان شاد اولار!
ایندی بیزیم غمی دوتمور دنیالار.
(88)
بو طوله ده ساری  اینک دوغاردی،
خانم ننه م اینکلری ساغاردی،
آنا اییسی دام – دوواردان یاغاردی،
من بزووی قوجاخلاردیمريا، قاچماسین،
دییه ردی:باخ، بایدا دولسون داشماسین.
(89)
بوردا خیال میدانلاری گنیش دی،
داغلار-داشلار بوتون مننن تانیشدی،
گورجک منی، حیدبابا دانیشدی:
بونه سسدی،سن عالمه سالوبسان!
گل بیر گورک ئوزون هاردا قالوبسان؟
(90)
کجاویله بو چایدان چوخ گچمیشیک
بو چشمه دن سرین سولار ایچمیشیک،
بو یونجالیقلاردا اکیپ بیچمیشیک،
چپیشلری قیدیخلیان گونلریم؛
چیپش کیمی اویناخلیان گونلریم!
(91)
خانم ننه م ناخوش اولان ایلیدی،
قیش وارایکن کولک ایدی،یئل  ایدی،
قیش داچیخدی، یاغیشیدی، سئلیدی،
یوک-یاپینی هی چاتیردوق که گئداخ!
سئل کوشگورور، مجبور اولدوخ قییداخ.
(92)
نیسان دوشدی،بیزده دوشدوخ یاغیشا،
هی دییردوخ، بلکه یاغیش ییغیشا،
کیم باشاریر سئللرینن بوغوشا؟!
(بالا کیشی) ، فایتونچی میز گلمیشدی!
(اما میه )ذقهوه سینده قالمیششدی.
(93)
بو خرمنده«آردان خیر» اوینار دوخ،
جومالاشیب،قاریشقاتک قایناردوخ،
یواش-یواش باغچالارا آغناردوخ،
آغاشلاردان چلینک آغاج کسردوخ،
قوروقچونون قورخوسسیندان اسردوخ!
(94)
بو باغچادا آش تره سی اکردیک،
هی سو آچیپ، کردییه گوزتیکردیک،
چیخماق همین دریب، آشا توکردیک.
فینتلیش لر قاشیقلاردان آسلانی!
یاغلی دئسه م ، قوری آغزون ایسلانی!
(95)
مکتب قالیر، اوشاقلار درس آلیللار،
هی یازیللار، هی پوزیللار، یالیللار!
( ملا ابراهیم)، ئوزی-ائوی قالیللار،
اما بیزیم یولداشلاردان قالان یوخ!
بونلاردان بیر بیزی یاداسالان یوخ!
(96)
بو مکتبده، شعرین شهدین دادمیشام،
آخوندون آغزیندان قاپوب، اودموشام،
گاهدان دابیر،  آخوندی آللاتمیشام،
باشیم آغریردییوب،قاچیپ گتمیشم!
باغچالاردا گئدیب، گوزدن ایتمیشم!
(97)
آزاد اولاندا، مکتبدن چیخاردیق،
هجوملا بیر- بیریمیزی سیخاردیق،
یولدا هرنه گلدی، ووروبییخاردیق،
اوشاق دئمه، ایپین قیرمیش دانادئه!
بیردانا دا دئمه، اوتوزا دانا دئه!
(98)
دئدیم: بالام،(اوممدسن) نولوبدی؟
معلوم اولان، طفیل بالا ئولوبدی؟
نه وار، نه وار، بورنوندان قان گلوبدی،
بیر یئل اسیر، باخیرسان(ممدسن)یوخ،
بوکتده بیر بورون قانی کسه ن یوخ؟
(99)
(ملک نیاز)، ایتگین گئدیب یوخ اولوب.
(میراصلان خان)، سکته ائدیب ییخلوب.
هرکس سینوب بیردمکده سیخیلوب،
چورک غمی چیخوب خلقین آیینا!
هره قالیب ئوز جاننین هایینا!
(100)
کتدی یازیق چراغ تاپمیر یاندیرا،
گوروم سیزون برقوز قالسین آندیرا،
کیم بوسوزی اربابلارا قاندیرا،
نه دور آخر بو ملتین گناهی،
توتسون، گوروم، سیزی مظلوملار آهی!
(101)
هرنه آلار، باهاوئرر قیمتی،
اوجوز-فقط اکینچنین زحمتی ،
بیته نینن آرتیق بیچه نینین اجرتی ،
کند اوشاغی گئدیر یولدا ایشلیه
اوردا، بلکه، قندی تاپا دیشلیه!
(102)
کتدی گلین کیمی دنیانی بزه ر،
ئوز عورتی یاماق – یاماقا دوزه ر،
اینه بزه ر خلقی، ئوزی لوت گزه ر،
ایندی ده وار چارشابلاری آلباقدی!
اوشاقلارین قیش- پاچاسی چیلپاقدی!
(103)
خلورچیلر بوردا خلور داشیردی.
بوکوللوکدن اولاخلاردیر ماشیردی.
سئللر کیمی، نعمت آشوب – داشیردی.
هرایش دئدون، هرکیمسییه گورردی،
جان درمانی ایسته سیدون، وئرردی.
(104)
ایندی بشر آژقود تکین اودوخوب،
چومبلنتی گوزقیجیر دوب، دوروخوب.
باخیللارکی گورسونلر کیم سینیخوب،
توکولسونلر، اونون لشین یرتسین لار!
هره بیر دیش انسه سینه قیرتسین لار!
(105)
بودوشلرده، قوزولاری یا یاردوق!
آخماسینلار، اولدوزتکین سایاردوق!
قوش قووانی چکیب داشا دایاردوق!
قوش قووان دا ایله بیل کی قاباندی!
قورد، اوزاقدان دییر بس کی چوباندی.
(106)
بوزه میده گئدوب گوزدن ایتردیک،
تونقال قوروب، سوتوللری اوتردیک!
دییوب – گولمک مرادینا یتردیک!
ائل ده گولسون، مرادینا یتیشسون!
اورکلرین یارالاری بیتیشسون!
(107)
حیدر بابا، سنده دفینه لر وار،
داغلار ودیعه سی خزینه لر وار،
آما سنه بنزه ر ده سینه لر وار،
بو سینه لر داغلار ایله دانیشیر،
داغلار کیمی گوگلر ایله قونوشیر.
(108)
گور هاردان من سنه سالدیم نفسی،
دئدیم قایتار سال عالمه بو سسی،
سن ده یاخشی سیمرغ ائتدین مگسی،
سانکی قاناد وئردین یئله، نسیمه،
هر طرفدن سسس وئردیلر سسیمه.
(109)
حیدر بابا، سنی وطن بیلمیشدیم،
وطن دییب، باش گوتوروب گلمیشدیم،
سنی گوروب گوز یاشیمی سیلمیشدیم،
حالبوکی لاپ غملی غربت سنده ایمیش،
قارا زندان، آجی شربت سنده ایمیش.
(110)
کیم قالدی که، بیزه بوغون بورمادی،
آلتدان – آلتدان بیزه کلک قورمادی،
بیر مرد اوغوال بیزه هاوار درمادی،
شیطانلاری قوجا قلاییب، گزدیز سیز،
انسانلاری آیا قلاییب ازدیز سیز.
(111)
دیوار اوجالدی ، گون بیزه دوشمه دی،
زندان قرالدی، گوزوسئچمه دی ،
گوندوز گوزی منیم لامپام کئچمه دی ،
سئلده باسدی، اممیزدولوب گول اولدی،
چوخ یازیغین ائوی چونوب چول اولدی.
(112)
اول باشی مندن استقبال ائتدیز،
سوندان چونوب ایشمیده اخلال ائتدیز،
ئوز ظنیزجه استادی اغفال ائتدیز،
عیبی یوخدیر، کئچر گئدر، عمردور،
قیش دا چیخار، اوزوقارا کومور دور.
(113)
منیم یولوم محبت جاده سیدی،
سون سوزلریم حقین اراده سیدی،
محبتین رسالت وعده سیدی،
یوخسا منده بیرکس ایله غرض یوخ،
سیاست آدلی منده بیر مرض یوخ.
(114)
حق نه دییر؟ کفره قارشی گئتمه یز.
نوردان چیخیب ظلمت ایچره ایتمه یز،
فیریلداغاا فرفراتک بیته یز،
گوردوزدهکی اولمادی کفرین دیبی،
پول دا وئرسه،  آلماغاتیکمیش جیبی.
(115)
شیطان بیزیم قبله میزی چوندروب،
آللاه دیین یولدان بیزی دوندروب،
ایلانلی چشمه یه بیزی گوندروب،
منت قویورکی آرخنیز نهر اولوب،
بیز گورورک سولار بیزه زهر اولوب.
(116)
حیدر بابا، گیلئی لیکدن نه چیخار؟
ظلمون  ائوین صبر و تحمل ییخار،
درویش اولان صبرین الین برک سیخار،
گل قاییداق، چیخاق آقا دوزونه،
کئچه ک گنه محبتین سوزونه.
(117)
دینه اوشاق بیر – بیریله ساز اولسون،
بلکه بوقیش بیرده چونوب یاز اولسون،
چای چمنلر اوردک اولسون، قاز اولسون،
بیزده باخیب فرحله نیب بیر اوچاق،
سنیق – سالخاق قانادلاری بیر آچاق.
(118)
بو باخچادان آلچالاری درردیک،
قیش آدینا چیخییب دامدا سرردیک
هی ده چخیب یالاندان چوندرردیک،
قیش زومارین یایدا یه ییب دویاردیق
بیر کلی ده منت خلقه قویاردیق.
(119)
ائولرقالیر، ائو صاحبی یوخ ئوزی
اوجاقلارین آنجاق ایشیلدیر گوزی،
گئدنلرین آز – چوخ قالیبدیر سوزی،
بیزدن ده بیر سوز قالاجاق ، آی امان!
کیملر بیزدن سوز سالاجاق، آی امان!
(120)
بیزدن سونرا کرسی لرین تووندا،
کندین ناغیلاریندا، سوز_ سووندا،
قاری ننه نین چاخما غیندا،قووندا،
حیدر بابا ئوزون قاتار سوزلره،
ایچگی کیمی خمار وئره ر گوزلره.
(121)
عاشیق دئیه ر : بیر نازلی یار وارایمیش،
عشقیندن اودلانیب یانار وارایمیش،
بیر سازلی – سوزلی شهریار ووارایمیش،
اودلار سونوب، اونون اودی سونمه ییب،
فلک چونوب، اونون چرخی چونمه ییب.
(122)
حیدربابا آلچاقلارون کوشک اولسون
بیزدن سورا، قانلارا عشق اولسون،
گچمیشلردن، گلنلره مشق اولسون،
اولادیمیز، مذهبنی دانماسین!
هرایچی بوش سوزلره آللانماسین

حسینه یئرلر آغلار گؤیلر آغلار

حسینه یئرلر آغلار گؤیلر آغلار
بتول و مصطفی پیغمبر آغلار
حسینین نوحه سین دلریش یازاندا
مسلمان سهل دیر کی کافر آغلار
کور اولموش گؤزلرین قان دوتدو شیمرین
کی گؤرسون اؤز الینده خنجر آغلار
حسینین کؤینه گی زهرا الینده
چکر قیحا قیامت ، محشر آغلار
آتاندا حرمله ، اوخ کربلاده
گؤریدین دوشمن آغلار ، لشکر آغلار
قوجاغیندا ، گؤردین ام لیلا
آلیب نعش علیّ اکبر آغلار
رباب ، نیسگیل دؤشونده سود گؤرنده
علیّ اصغری یاد ائیلر آغلار
باشیندا کاکل اکبر هواسی
یئل آغلار ، سنبل آغلار ، عنبر آغلار
یازاندا آل طاها نوحه سین من
قلم گؤردوم سیزیلدار ، دفتر آغلار
علی ، شق القمر ، محراب تیلیت قان
قولاق وئر ، مسجید اوخشار منبر آغلار
علی دن شهریار ، سن بیر اشاره
قوجاقلار قبری ، مالک اشتر آغلار

سهدیه شهریار

شاه داغیم، چال پاپاغیم، ائل دایاغیم، شانلی سهند´یم
باشی توفانلی سهند´یم
باشدا حئیدر بابا تک قارلا، قیروولا قاریشیبسان
سون ایپک تئللی بولودلارلا اوفوقده ساریشیبسان
ساواشارکن باریشیبسان
گؤیدن ایلهام آلالی سیرری سماواتا دییه رسه ن
هله آغ کورکو بورون، یازدا یاشیل دون دا گییه رسه ن
قورادان حالوا یییه رسه ن
دؤشلرینده سونالار سینه سی تک شوخ ممه لرده
نه سرین چئشمه لرین وار
او یاشیل تئللری، یئل هؤرمه ده آینالی سحه رده
عیشوه لی ائشمه لرین وار
قوی یاغیش یاغسا دا یاغسین
سئل اولوب آخسا دا آخسین
یانلاریندا دره لر وار
قوی قلم قاشلارین اوچسون فره لرله، هامی باخسین
باشلاریندا هئره لر وار
سیلدیریملار، سره لر وار
او اتکلرده نه قیزلار یاناغی لاله لرین وار
قوزولار اوتلایاراق نئیده نه خوش ناله لرین وار
آی کیمی هاله لرین وار
گول- چیچکدن بزه نه نده، نه گلینلر کیمی نازین
یئل اسه نده او سولاردا نه درین راز-و نیازین
اوینایار گوللو قوتازین
تیتره ییر ساز تئلی تک شاخه لرین چایدا چمنده
یئل او تئللرده گزه نده، نه کوراوغلو چالی سازین اؤرده یین خلوت ائدیب گؤلده پریلرله چیمه نده
قول-قاناددان اونا آغ هووله آچار غمزه لی قازین
قیش گئده ر، قوی گله یازین
هله نووروز گولو وار، قار چیچه یین وار، گله جکلر
اوزلرین تئز سیله جکلر
قیشدا کهلیک هوسیله، چؤله قاچدیقدا جاوانلار
قاردا قاققیلدایاراق نازلی قلمقاشلارین اولسون
یاز، او دؤشلرده ناهار منده سین آچدیقدا چوبانلار
بوللو سودلو سورولر، دادلی قاووتماشلارین اولسون
آد آلیر سندن او شاعیر کی سن اوندان آد آلارسان
اونا هر داد وئره سه ن، یوز او موقابیل داد آلارسان
تاریدان هر زاد آلارسان
آداق اولدوقدا، سن اونلا داها آرتیق اوجالارسان
باش اوجالدیقدا دماوند داغیندان باج آلارسان
شئر الیندن تاج آلارسان
او دا شئعرین، ادبین شاه داغیدیر، شانلی سهند´یم
او دا سن تک آتار اولدوزلارا شئعریله کمندی
او دا سیمورغدان آلماقدادی فندی
شئعر یازاندا قلمیندن باخاسان دورر سپه له ندی
سانکی اولدوزلار اله ندی
سؤز دییه نده گؤره سه ن قاتدی گولو، پوسته نی، قندی
یاشاسین شاعیر افندی
او نه شاعیر، کی داغین وصفینه میصداق اونو گؤردوم
من سنین تک اوجالیق مشقینه مششاق اونو گؤردوم
عئشقه، عئشق اهلینه موشتاق اونو گؤردوم
او نه شاعیر، کی خیال مرکبینه شووشیغایاندا
او نهنگ آت، آیاغین توزلو بولودلاردا قویاندا
لوله له نمکده دی یئر-گؤی، نئجه تومار سارییاندا
گؤره جکسه ن او زاماندا
نه زامان وارسا، مکان وارسا کسیب بیچدی بیر آندا
گئچه جکلر، گله جکلر نه بویاندا، نه او یاندا
نه بلیلم قالدی هایاندا؟
باخ نه حٶرمت وار اونون اؤز دئمیشی توک پاپاغیندا
شهرییار´ین تاجی اه ییلمیش باشی دورموش قاباغیندا
باشینا ساوریلان اینجی، چاریق اولموش آیاغیندا
وحیدیر شئعری، ملکلردی پیچیلدار قولاغیندا
آیه لردیر دوداغیندا
شهدی وار بال دوداغیندا
او دا داغلار کیمی شانینده نه یازسام یاراشاندیر
او دا ظالیم قوپاران قارلا، کولکله دوروشاندیر
قودوزا، ظالیمه قارشی سینه گرمیش، ووروشاندیر
قودوزون کورکونه، ظالیم بیره لر تک داراشاندیر
آمما واختیندا فقیر خالقی اه ییلمیش سوروشاندیر
قارا میللتده هونر بولسا، هونرله آراشاندیر
قارالارلا قاریشاندیر
ساریشاندیر
گئجه حاققین گؤزودور، طور تؤره تمیش اوجاغیندا
اریییب باغ تک اوره کلردی یانارلار چیراغیندا
مئی، محببتدن ایچیب لاله بیتیبدیر یاناغیندا
او بیر اوغلان کی، پریلر سو ایچه رلر چاناغیندا
اینجی قاینار بولاغیندا
طبعی بیر سئوگیلی بولبول کی، اوخور گول بوداغیندا
ساری سونبول قوجاغیندا
سولار افسانه دی سؤیله ر اونون افسونلو باغیندا
سحه رین چنلی چاغیندا
شاعیرین ذٶوقو، نه افسونلو، نه افسانه لی باغلار
آی نه باغلار کی “الیف لئیلی” ده افسانه ده باغلار
اود یاخیب، داغلاری داغلار
گول گوله رسه بولاق آغلار
شاعیرین عالمی اؤلمه ز، اونا عالمده زاوال یوخ
آرزولار اوردا نه، نه خاطیرله یه ایمکاندی، ماحال یوخ
باغ-ی جننت کیمی اوردا “او حارامدیر، بو حالال” یوخ
او محببتده ملال یوخ
اوردا حالدیر، داها قال یوخ
گئجه لر اوردا گوموشدندی، قیزیلدان نه گونوزلر
نه زوموررود کیمی داغلاردی، نه مرمر کیمی دوزلر
نه ساری تئللی اینه کلر، نه آلا گؤزلو اؤکوزلر
آی نئجه آی کیمی اوزلر
گول آغاجلاری نه طاووس کیمی چترین آچیب الوان
حولله کروانیدی، چؤللر، بزه نه ر سورسه بو کروان
دوه کروانی دا داغلار، یوکو اطلسدی بو حئیوان
صابیر´ین شهرینه دوغرو، قاتاری چکمه ده سروان
او خیالیمداکی شیروان
اوردا قار دا یاغار، آمما داها گوللر سولابیلمه ز
بو طبیعت، او طراوتده ماحالدیر، اولابیلمه ز
عؤمر پئیمانه سی اوردا دولابیلمه ز
او اوفوقلرده باخارسان نه دنیزلر، نه بوغازلار
نه پری لر کیمی قولار، قونوب-اوچماقدا نه قازلار
گؤلده چیممه کده نه قیزلار
بالیق اولدوز کیمی گؤللرده، دنیزلرده پاریلدار
آبشار مورواریسین سئل کیمی تؤکدوکده خاریلدار
یئل کوشولدار، سو شاریلدار
قصریلر واردی قیزیلدان، قالالار واردی عقیقدن
رافائل تابلوسو تک، صحنه لری عهد-ی عتیقدن
دویماسان کؤهنه رفیقدن
جننتین باغلاری تک باغلارینین حورو قوصورو
الده حوریلرینین جام-ی بولورو
تونگونون گول کیمی صهبا-یی طهورو
نه ماراقلار کی، آییق گؤزلره رؤیادی دئییرسه ن
نه شافاقلار کی، دیرن باخمادا دریادی دئییرسه ن
اویدوران جننت-ی مأوادی دئییرسه ن
زٶهره نین قصری بیریلیان، حیصار نرده سی یاقوت
قصر-ی جادودو، موهندیسلری هاروت ایله ماروت
اوردا مانی دایانیب قالمیش او صورتلره مبهوت
قاپی قوللوقچوسو هاروت
اوردا شئعرین، موزیکین منبعی سرچئشمه دی قاینار
نه پریلر کیمی فه وواره دن افشان اولوب اوینار
شاعیر آنجاق اونو آنلار
دولو مهتاب کیمی ایستخریدی فه وواره لر ایله
ملکه اوردا چیمیر، آی کیمی مهپاره لر ایله
گوللو گوشواره لر ایله
شئعر-و موسیقی شاباش اولمادا، افشاندی پریشان
سانکی آغ شاهیدیر اولماقدا گلین باشینا افشان
نه گلینلر کی، نه انلیک اوزه سورته رلر، نه کیرشان
یاخا نه تولکو نه دووشان
آغ پریلر، ساری کؤینه کلی بولودلاردان ائنیرلر
سود گؤلونده ملکه ایله چیمه رکن سئوینیرلر
سئوینیرلر، اؤیونورلر
قووزاناندا هله الده دولو بیر جام آپاریرلار
سانکی چنگیلره، شاعیرلره ایلهام آپاریرلار
دریا قیزلارینا پئیغام آپاریرلار
دنیزین اؤرتویو ماوی، اوفوقون سقفی سماوی
آینادیر هر نه باخیرسان: یئر اولوب گؤیله موساوی
غرق اونون شئعرینه راوی
غورفه لر، آی، بولود آلتیندا اولار تک گؤرونورلر
گؤز آچیب-یومما، چیراقلار کیمی یاندیقدا سؤنورلر
صحنه لر چرخ-ی فلک تک بورونوب، گاه دا چؤنورلر
کؤلگه لیکلر سورونورلر
زوهره ائیواندا ایلاهه شینئلینده گؤرونه رکن
باخسان حافیظ´ی ده اوردا صلابتله گؤره رسه ن
نه سئوه رسه ن
گاه گؤره ن حافظ-ی شیراز ایله بالکاندا دوروبلار
گاه گؤره ن اورتادا شطرنج قورارکن اوتوروبلار
گاه گؤره ن سازیله، آوازیله ائیله نجه قوروبلار
سانکی ساغر ده ووروبلار
خاجه الحان اوخویاندا، هامی ایشدن دایانیرلار
او نوالرله پریلر گاه اویوب گاه اویانیرلار
لاله لر شٶعله سی، الوان شیشه رنگی بویانیرلار
نه خومار گؤزلو یانیرلار
قاناد ایسته ر بو اوفوق، قوی قالا ترلانلی سهند´یم
ائشیت اؤز قیصصه می، دستانیمی، دستانلی سهند´یم
سنی حئیدر بابا او نعره لر ایله چاغیراندا
او سفیل داردا قالان تولکو قووان شئر باغیراندا
شئیطانین شیللاغا قالخان قاتیری نوخدا قیراندا
بابا قورقور (؟) سسین آلدیم، دئدیم آرخامدی، ایناندیم
آرخا دوردوقدا سهند´یم ساوالان تک هاوالاندیم
سئله قارشی قووالاندیم
جوشقون´ون دا قانی داشدی، منه بیر هایلی سس اولدو
هر سسیز بیر نفس اولدو
باکی داغلاری دا، های وئردی سسه، قیها اوجالدی
او تایین نعره سی سانکی بو تایدان دا باج آلدی
قورد آجالدیقدا قوجالدی
راحیم´ین نعره سی قووزاندی، دییه ن توپلار آتیلدی
سئل گلیب نهره قاتیلدی
روستم´ین توپلاری سسله ندی، دییه ن بوملار آچیلدی
بیزه گول-غونچا ساچیلدی
قورخما گلدیم دییه، سسلرده منه جان دئدی قارداش
منه جان-جان دییه ره ک، دوشمنه قان-قان دئدی قارداش
شهرییار سؤیله مه دن گاه منه سولطان دئدی قارداش
من ده جانیم چیغیریب: جان سنه قوربان دئدی قارداش
یاشا اوغلان سیزه داغ-داش دلی جئیران دئدی قارداش
ائل، سیزه قافلان دئدی قارداش
داغ، سیزه آسلان دئدی قارداش
داغلی حئیدربابا´نین آرخاسی هر یئرده داغ اولدو
داغا داغلار دایاق اولدو
آراز´یم آینا-چیراق قویمادا،آیدین شافاق اولدو
او تایین نغمه سی قووزاندی، اوره کلر قولاق اولدو
یئنه قارداش دییه ره ک قاچمادا باشلار آیاق اولدو
قاچدیق، اوزله شدیک آرازدا، یئنه گؤزلر بولاق اولدو
یئنه غملر قالاق اولدو
یئنه قارداش سایاغی سؤزلریمیز بیر سایاق اولدو
وصل اییین آلمادا، ال چاتمادی عئشقیم داماق اولدو
هله لیک غم سارالارکن قارالار دؤندو آغ اولدو
آراز´ین سو گؤلو داشدی، قایالیقلار دا باغ اولدو
ساری سونبوللره زولف ایچره اوراقلار داراق اولدو
یونجالیقلار یئنه بیلدیرچینه یای-یاز یاتاق اولدو
گؤزده یاشلار چیراق اولدو
لاله بیتدی یاناق اولدو
غونچا گولدو، دوداق اولدو
نه سول اولدو، نه ساغ اولدو
ائلیمی آرخامی گؤردوکده ظالیم اووچو قیسیلدی
سئل کیمی ظولمو باسیلدی، زینه آرخ اولدو، کسیلدی
گول گؤزوندن یاشی سیلدی
تور قوران اووچو آتین قوومادا سیندی، گئری قالدی
اؤزو گئتدی، تورو قالدی
آمما حئیدربابا دا بیلدی کی، بیز تک هامی داغلار
باغلانیب قول-قولا زنجیرده، بولودلار اودور آغلار
نه بیلیم بلکه طبیعت اؤزو نامرده گون آغلار
ایری یوللاری آچارکن، دوز اولان قوللاری باغلار
صاف اولان سینه نی داغلار
داغلارین هر نه قوچو، ترلانی، جئیرانی، مارالی
هامی دوشگون، هامی پوزغون، سینه لر داغلی، یارالی
گول آچان یئرده سارالی
آمما ظن ائتمه کی، داغلار یئنه قالخان اولاجاقدیر محشر اولماقدادی بونلار داها وولقان اولاجاقدیر
ظولم دونیاسی یانارکن ده تیلیت قان اولاجاقدیر
وای …! نه توفان اولاجاقدیر
دردیمیز سانما کی، بیر تبریز-و تئهران´دیر عزیزیم
یا کی، بیز تورک´ه جهننم اولان ایران´دیر عزیزیم
یوخ بو دین داعواسیدیر، دونیا تیلیت قاندیر عزیزیم
تورک اولا، فارس اولا دوزلوک داها تالاندیر عزیزیم
بیز آتان دیندیر، آتان دا بیزی ایماندیر عزیزیم
سامیری مروتد ائدیب هه نه (؟) موسلماندیر عزیزیم
اوممه تین هارون´و من تک، له له گیریاندی عزیزم
هر طرفدن قیلیج ائندیرسه لر (؟) قالخاندیر عزیزیم
بیر بیزیم درمانیمیز موسی-یی عیمران´دیر عزیزیم
گله جک شوبهه سی یوخ، آیه-یی قورآندیر عزیزیم
او هامی دردلره درماندیر عزیزیم
دوقتور اولدوقدا بشر بو یارانی ساغلاماق اولماز
اولماسا آللاه الی دین مرضین چاغلاماق اولماز
داغلاماق دا علاج اولسا بیر ائلی داغلاماق اولماز
دینی آتمیش ائله یاوروم داها بئل باغلاماق اولماز
او گولوب آغلایا دا، اونلا گولوب آغلاماق اولماز
شئیطانی یاغلاماق اولماز
دئدین: آذر ائلینین بیر یارالی نیسگیلییه م من
نیسگیل اولسام دا گولوم بیر ابدی سئوگیلییه م من
ائل منی آتسا دا اؤز گوللریمین بولبولویه م من
ائلیمین فارسیجا دا دردینی سؤیله ر دیلییه م من
دینه دوغرو نه قارانلیق ایسه ائل مشعلییه م من
ادبییات گولویه م من
نیسگیل اول چرچییه قالسین کی جواهیر نه دی قانمیر
مدنییت دبین ائیلیر بدوییت، بیر اوتانمیر
گون گئدیر آز قالا باتسین گئجه سیندن بیر اویانمیر
بیر اؤز احوالینا یانمیر
آتار اینسانلیغی آمما یالان انسابی آتانماز
فیتنه قووزانماسا بیر گون گئجه آسوده یاتانماز
باشی باشلارا قاتانماز
آمما مندن ساری، سن آرخایین اول شانلی سهند´یم
دلی جئیرانلی سهند´یم
من داها عرش-ی اعلا کؤلگه سی تک باشدا تاجیم وار
الده فیرعون´ا قنیم بیر آغاجیم وار
حرجیم یوخ، فرجیم وار
من علی اوغلویام، آزاده لرین مرد-و مورادی
او قارانلیقلارا مشعل
او ایشیقلیقلارا هادی
حاققا، ایمانا مونادی
باشدا سینماز سیپریم، الده کوته لمه ز قیلیجیم وار